Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
sink	فروبردن فرو رفتن
sinks	فروبردن فرو رفتن
Other Matches
dap	فروبردن
rams	فروبردن
rammed	فروبردن
ram	فروبردن
aspire	فروبردن
inbreathe	فروبردن
aspires	فروبردن
absorbs	فروبردن
demerse	فروبردن
aspiring	فروبردن
aspired	فروبردن
regorge	دوباره فروبردن
inhaling	درریه فروبردن
inhale	درریه فروبردن
inhaled	درریه فروبردن
mire	درمنجلاب فروبردن
submers	دراب فروبردن
inhales	درریه فروبردن
engulfed	توی چیزی فروبردن
engulf	توی چیزی فروبردن
engulfing	توی چیزی فروبردن
engulfs	توی چیزی فروبردن
to take down	پست کردن فروبردن
dips	فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dip	فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
banderilla	نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
jab checking	فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
driven well	چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
strike	فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strikes	فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
departure	رفتن
twiddle	ور رفتن
to hang back	پس رفتن
going	رفتن
meddles	ور رفتن
meddled	ور رفتن
meddle	ور رفتن
to get over	رفتن از
to get one's monkey up	از جا در رفتن
regressing	پس رفتن
sinks	ته رفتن
putter	ور رفتن
puttered	ور رفتن
puttering	ور رفتن
putters	ور رفتن
regresses	پس رفتن
swipe	کش رفتن
retire	پس رفتن
abstracts	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
departures	رفتن
snip	کش رفتن
snipped	کش رفتن
snipping	کش رفتن
shrinks	اب رفتن
shrinking	اب رفتن
shrink	اب رفتن
betake	رفتن
to go back ward	پس رفتن
twiddling	ور رفتن
snook	کش رفتن
twiddles	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
to make ones getaway	در رفتن
sink	ته رفتن
retires	پس رفتن
abstract	کش رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to boil over	سر رفتن
gangs	رفتن
gang	رفتن
to foot it	رفتن
admits	رفتن
admit	رفتن
to fly off	در رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to do a guy	در رفتن
to do out of	کش رفتن
to flow over	سر رفتن
to go bang	در رفتن
to fall short	کم رفتن
to go to mess	رفتن
to fall away	پس رفتن
to fall away	رفتن
admitting	رفتن
regress	پس رفتن
retract	تو رفتن
retracted	تو رفتن
to get away	رفتن
swiped	کش رفتن
swiping	کش رفتن
filching	کش رفتن
go	رفتن
pullback	پس رفتن
filches	کش رفتن
filched	کش رفتن
filch	کش رفتن
retracting	تو رفتن
retracts	تو رفتن
regressed	پس رفتن
retrograde	پس رفتن
goes	رفتن
hedges	در رفتن
bleneh	پس رفتن
to whisk away or off	رفتن
break loose	در رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
niggled	ور رفتن
hang around	ور رفتن
receding	پس رفتن
go over	به ان سو رفتن
fribble	ور رفتن
crawls	رفتن
short-changes	کش رفتن
to take to ones heels	در رفتن
niggles	ور رفتن
to skirt along the coast	رفتن
niggle	ور رفتن
nim	کش رفتن
mog	رفتن
to sleep fast	رفتن
short-changing	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
to run off	در رفتن
to peter out	پس رفتن
short-changed	کش رفتن
short-change	کش رفتن
crawled	رفتن
make off	در رفتن
snitches	کش رفتن
to pair off	رفتن
hedge	در رفتن
hedged	در رفتن
snitching	کش رفتن
recede	پس رفتن
To go	رفتن
glom on to	کش رفتن
receded	پس رفتن
snitched	کش رفتن
crawl	رفتن
recedes	پس رفتن
snitch	کش رفتن
go off	در رفتن
jauk	ور رفتن
to break loose	در رفتن
pilfering	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
to go backward	پس رفتن
pilfer	کش رفتن
to go on foot	پیاده رفتن
to go down	پایین رفتن
to go forth	پیش رفتن
to go off	بخواب رفتن
traipses	راه رفتن
to go off	بیرون رفتن
traipsing	راه رفتن
traipsed	راه رفتن
to go on	پیش رفتن
to take french	بی بدردو رفتن
to take french leave	بی خداحافظی رفتن
to go forward	پیش رفتن
to thrash to windward	برضدبادیاجزرومدپیش رفتن
nosedive	شیرجه رفتن
to go	با دسته رفتن
wades	بسختی رفتن
nosedived	شیرجه رفتن
waded	بسختی رفتن
consume	تحلیل رفتن
consumed	تحلیل رفتن
consumes	تحلیل رفتن
sternforemost	عقب رفتن
nosedives	شیرجه رفتن
wade	بسختی رفتن
play-act	تو بازی رفتن
play-acted	تو بازی رفتن
play-acting	تو بازی رفتن
goofs	ازکارطفره رفتن
wading	بسختی رفتن
escalating	از دست رفتن
escalates	از دست رفتن
outrage	ازجا در رفتن
outraged	ازجا در رفتن
outrages	ازجا در رفتن
outraging	ازجا در رفتن
Mt	بالا رفتن
to walk fast	تندراه رفتن
Mts	بالا رفتن
nosediving	شیرجه رفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com