English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
sell فروختن بفروش رفتن
selling فروختن بفروش رفتن
sells فروختن بفروش رفتن
Other Matches
to go off بفروش رفتن نتیجه دادن
loss leader بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
outselling بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
Jerry builder بساز و بفروش
to work off بفروش رساندن اب کردن
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
soft sell بانرمی وملایمت بفروش رساندن
sold فروخته شده بفروش رفته
products customarily found in a pharmacy کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
work off از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
sell-out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
New and used cars are sold here . انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
sell-outs تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
If you want to sell your car , I am your man . اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
sell out تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
realised فروختن
sell out فروختن
turn over <idiom> فروختن
sells فروختن
sell فروختن
realizing فروختن
realizes فروختن
realized فروختن
realize فروختن
realising فروختن
to put on the market فروختن
realises فروختن
to place on the market فروختن
hawked فروختن
selling فروختن
monger فروختن
markets فروختن
hawk فروختن
hawks فروختن
undercut فروختن
undercuts فروختن
sell-outs فروختن
vend فروختن
market فروختن
marketed فروختن
sell-out فروختن
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
resell دوباره فروختن
credit sale نسیه فروختن
slaughters به زیان فروختن
sell off یکجا فروختن
sell for cash نقد فروختن
sell by auction به مزایده فروختن
resells دوباره فروختن
resold دوباره فروختن
sell on credit نسیه فروختن
slaughter به زیان فروختن
slaughtered به زیان فروختن
reselling دوباره فروختن
to sell عمده فروختن
forward sale نسیه فروختن
to sell by retail خرده فروختن
to sell off ارزان فروختن
to sell or pat up at a بمزایده فروختن
remainder باتخفیف فروختن
sell like hotcakes <idiom> سریعا فروختن
to sell یکجا فروختن
undersell ارزان تر فروختن
to sell dearly گران فروختن
to sell short سام فروختن
to save bot cash نقد فروختن
to deal in futures کالایاسهام پیش فروختن
wholesale بصورت عمده فروختن
regrate یکجاخریدن وخرده فروختن
To sell something at a loss. چیزی را باضرر فروختن
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
retail بصورت جزئی فروختن
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
sell-outs یکجا فروختن خیانت کردن
to bring to the hammer هراج کردن بهراج فروختن
sell-out یکجا فروختن خیانت کردن
hawk جار زدن و جنس فروختن
sell out یکجا فروختن خیانت کردن
hawked جار زدن و جنس فروختن
hawks جار زدن و جنس فروختن
sell off ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slow moving کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
bundle فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
dump بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
bundles فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundling فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
foreclosing فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclose فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
to sell in lots فال فال فروختن
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
to sell in lots تیکه تیکه فروختن
swipe کش رفتن
sinks ته رفتن
to take to ones heels در رفتن
retire پس رفتن
niggles ور رفتن
to go to the bottom ته رفتن
going رفتن
to hang back پس رفتن
short-changing کش رفتن
to fall away پس رفتن
to whisk away or off رفتن
to fall away رفتن
to go to mess رفتن
to fall short کم رفتن
niggled ور رفتن
niggle ور رفتن
to foot it رفتن
to get one's monkey up از جا در رفتن
to get away رفتن
gang رفتن
gangs رفتن
filch کش رفتن
filched کش رفتن
filches کش رفتن
to get over رفتن از
to fly off در رفتن
to go back ward پس رفتن
to flow over سر رفتن
short-changes کش رفتن
short-changed کش رفتن
short-change کش رفتن
sink ته رفتن
to go bang در رفتن
to go backward پس رفتن
filching کش رفتن
crawled رفتن
snitches کش رفتن
snitching کش رفتن
recede پس رفتن
receded پس رفتن
admit رفتن
admits رفتن
admitting رفتن
regress پس رفتن
regressed پس رفتن
regresses پس رفتن
snitched کش رفتن
snitch کش رفتن
retracting تو رفتن
retract تو رفتن
to run off در رفتن
crawls رفتن
retracted تو رفتن
retracts تو رفتن
pilfer کش رفتن
pilfered کش رفتن
pilfering کش رفتن
pilfers کش رفتن
regressing پس رفتن
recedes پس رفتن
receding پس رفتن
goes رفتن
to make ones getaway در رفتن
go رفتن
swiping کش رفتن
swiped کش رفتن
to skirt along the coast رفتن
retrograde پس رفتن
crawl رفتن
meddle ور رفتن
meddled ور رفتن
meddles ور رفتن
twiddle ور رفتن
twiddled ور رفتن
twiddles ور رفتن
twiddling ور رفتن
to pair off رفتن
to sleep fast رفتن
snipping کش رفتن
shrinking اب رفتن
departure رفتن
shrink اب رفتن
fribble ور رفتن
go off در رفتن
to do a guy در رفتن
to do out of کش رفتن
putter ور رفتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com