Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
graben
فرورفتگی در پوسته زمین
Other Matches
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
arctic basin
فرورفتگی قطبین زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
crust
پوسته زمین
earth's crust
پوسته زمین
crusts
پوسته زمین
earth crust
پوسته زمین
crust of the earth
پوسته یا قشر زمین
diabase
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
syenite
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
andesite
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
geotectonic
مربوط به مبحث ساختمان وتشکیلات صخرههای پوسته زمین
plutonism
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی در پی پوسته زمین دراثرگرمادرست شده اند
catastrophism
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
geochemistry
علمی که درباره ترکیب وتغییرات شیمیایی پوسته زمین بحث میکند
plutonic theory
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
neptunist
کسیکه عقیده داردکه خارههای پی در پی پوسته زمین بوسیله اب درست شده اند
banjo axle
پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation
پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
pelliculate
پوسته پوسته شامه دار
flake
جرقه پوسته پوسته شدن
flaking
جرقه پوسته پوسته شدن
flaked
جرقه پوسته پوسته شدن
slough
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
scabrous
زبر پوسته پوسته
scabs
پوسته پوسته شدن
desquamate
پوسته پوسته شدن
scab
پوسته پوسته شدن
exfoliate
پوسته پوسته شدن
sinking
فرورفتگی
craters
فرورفتگی
pockets
فرورفتگی
pocket
فرورفتگی
immersion
فرورفتگی
dip
فرورفتگی
fossa
فرورفتگی
howe
فرورفتگی
downthrow
فرورفتگی
crater
فرورفتگی
fovea
فرورفتگی
dips
فرورفتگی
denting
فرورفتگی در اثرضربه
concavity
تقعر فرورفتگی
dented
فرورفتگی در اثرضربه
bay
فرورفتگی دیوار
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
fossa
حفره فرورفتگی
dimply
دارای فرورفتگی
dents
فرورفتگی در اثرضربه
dent
فرورفتگی در اثرضربه
emboly
درهم فرورفتگی
dinge
فرورفتگی سطح گودکردن
umbilicus
فرورفتگی ناف مانند
corrosion pit
فرورفتگی در اثر خوردگی
craters
دهانه اتشفشان فرورفتگی
notches
چوبخط زدن فرورفتگی
crater
دهانه اتشفشان فرورفتگی
notch
چوبخط زدن فرورفتگی
hosel
فرورفتگی سر چوب گلف
sand trap
فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
inlet
فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
inlets
فرورفتگی ورخنه کوچک دریچه ورودی رخنه
inlaid work
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
dimple
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimples
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
offsets
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
dish
پوسته
flaking
پوسته
testa
پوسته
shell
پوسته
dishes
پوسته
membrance
پوسته
patagium
پوسته
cortices
پوسته
cortex
پوسته
leprose
پوسته پوسته
flaked
پوسته
flake
پوسته
scurf
پوسته
shelly
پوسته پوسته
shuck
پوسته
single skinned
یک پوسته
stator
پوسته
sludge
پوسته یخ
cod
پوسته
incrustation
پوسته
incrustment
پوسته
case
پوسته
membranes
پوسته
membrane
پوسته
cases
پوسته
putamen
پوسته
cryosphere
یخ پوسته
bushing
پوسته
shells
پوسته
encrustations
پوسته
crust
پوسته
crusts
پوسته
encrustation
پوسته
mantles
پوسته
layers
پوسته
layer
پوسته
sleeves
پوسته
sleeve
پوسته
film
پوسته
earth crust
پوسته
filmed
پوسته
esquillage
پوسته
mantle
پوسته
skinning
پوسته
shelling
پوسته
skins
پوسته
skinned
پوسته
skin
پوسته
flaky
پوسته پوسته
upper crust
پوسته
wythe
پوسته
chaff
پوسته
skinning
پوسته ریخته گی
soft shelled
نرم پوسته
curing membrane
پوسته نگهبان
scutum
پوسته استخوانی
valence shell
پوسته والانس
skin friction
مقاومت پوسته
cupola shell
پوسته کوپل
corrugated skin
پوسته موجدار
soft shell
نرم پوسته
soft skin
پوسته نرم
crankcase
پوسته موتور
cooling shell
پوسته سردکننده
skins
پوسته ریخته گی
skinned
پوسته ریخته گی
descaling
پوسته زدایی
pelliculate
دارای پوسته
pellicular
پوسته دار
pellicle
پوسته نازک
membran
پوسته دار
ion sheath
پوسته یونی
oxide skin
پوسته اکسید
rawhide
پوسته خام
rawhides
پوسته خام
outer shell
پوسته والانس
bush
پوسته داخلی
skin
پوسته ریخته گی
rinded
پوسته دار
bushes
پوسته داخلی
acetate film
پوسته استاتی
sublevel
زیر پوسته
damp proof membrane
پوسته نمبند
electron shell
پوسته الکترون
snail
حلزون با پوسته
crusty
پوسته مانند
encrustation
پوسته بندی
erratic scab
پوسته جوش
energy shell
پوسته انرژی
endocarp
پوسته هسته
encrustations
پوسته بندی
slough
پوسته خارجی
wing skin
پوسته بال
pods
پوسته محافظ
pod
پوسته محافظ
subsell
زیر پوسته
electron sheath
پوسته الکترونی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
groove
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
grooves
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
brinell hardness
سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com