English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English Persian
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
salesman ship فروشندگی
salepmanship فروشندگی
solicitorship فروشندگی
salesmanship مهارت در فروشندگی
salesman ship هنر فروشندگی
salesmanship روش فروش یا فروشندگی
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
pillory نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pneumatolysis تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
constrains بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
by word of mouth زبانی
orals زبانی
verbal زبانی
abusiveness بد زبانی
lip deep زبانی
nuncupative زبانی
linguistic زبانی
monnolingual یک زبانی
linguistically زبانی
nuncupatory زبانی
oral زبانی
by word of mounth زبانی
by parol زبانی
bilingual دو زبانی
monolingual یک زبانی
linguiform زبانی
orally زبانی
glottic زبانی
glossal زبانی
lingual زبانی
vivas voce زبانی
viva voce زبانی
trilingual سه زبانی
glossopharyngeal زبانی حلقی
knowledge of a language دانستن زبانی
lapsus linguae لغزش زبانی
dumb language زبان بی زبانی
chattiness بلبل زبانی
volubility چرب زبانی
bradyglossia کندگویی زبانی
lingulate زبانی شکل
aphthongia لالی زبانی
polyglot چند زبانی
unction چرب زبانی
vocabular زبانی شفاهی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
to fling d. بد زبانی کردن
spiel چرب زبانی
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
professed love دوستی زبانی
polyglots چند زبانی
sublingual زیر زبانی
nuncupate زبانی گفتن
vivas voce زبانی شفاها`
spiel چرب زبانی کردن
tongu praxia کنش پریشی زبانی
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
lispling تکلم نوک زبانی
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
acclamation اخذ رای زبانی
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
glibly ازروی چرب زبانی
glibness چرب و نرم تر زبانی
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lard ارایش دادن چرب زبانی
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
lisp نوک زبانی صحبت کردن
lisping نوک زبانی صحبت کردن
lisps نوک زبانی صحبت کردن
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com