English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
tie in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
Other Matches
provided بشرط انکه
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
finished product کالای اماده فروش
consignments کالای امانت فروش
consignment کالای امانت فروش
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
sadomasochism لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
knocked down کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
he was engagedon probation بشرط ازمایش اورابکارگماشتند
On condition that. Provided that. بشرط آنکه (بشرطی که )
to buy on trial بشرط امتحان خریدن
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
caveatemptor به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
bear تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bears تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sex احساسات جنسی روابط جنسی
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
encke انکه
that which انکه
one who انکه
he who انکه
or یا انکه
whoever هر انکه
client side داده یا برنامهای روی کامپیوتر مشتری ونه روی سرور اجرا میشود مثلاگ یک برنامه java script روی جستجوگر و کاربر اجرا میشود و برنامه کربردی مشتری است یا داده ذخیره شده ریو دیسک سخت کابر است
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
even if ولو انکه
for one thing یکی انکه
imprimis اول انکه
on the one hand <adv.> یکی انکه
that که برای انکه
ninthly نهم انکه
provided مشروط به انکه
before پیش انکه
imprlmis نخست انکه
while حال انکه
seventhly هفتم انکه
tenthly دهم انکه
in the second place دوم انکه
for one thing <adv.> یکی انکه
on the condition that به شرط انکه
on one side <adv.> یکی انکه
secondly دوم انکه
inoffensively بی انکه زننده باشد
lastly اخر از همه انکه
without his knowing it بدون انکه بداند
innocuously بی انکه گزندی رساند
harmlessly بی انکه اسیبی رساند
his reputed son died انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
his reputed son died انکه مشهوربودپسراوست مرد
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
on cne's own initiative بی انکه کسی گفته باشد
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
inartistically بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
affimable شایسته انکه بطورقطع گفته شود
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
parathesis پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
orthopaedy معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
affirmance افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
inexorably بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
permanent set حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
provided he goes at once بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
fetch ahead فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
customers مشتری
jupiter مشتری
vendee مشتری
customer مشتری
client مشتری
clients مشتری
purchaser مشتری
purchasers مشتری
buyer مشتری
custom مشتری
bargainee مشتری
buyers مشتری
vendee مشتری
custom ic IC مشتری
buyers مشتری ها
purchasers مشتری ها
shoppers مشتری ها
vendees مشتری ها
evening star مشتری
account مشتری
patron مشتری
buyer مشتری
patrons مشتری
purchaser مشتری
shopper مشتری
forwarding merchant حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
customs of war اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
habitue مشتری مانوس
John [American E] [prostitute's client] مشتری [فاحشه ای]
prospect مشتری احتمالی
prospected مشتری احتمالی
prospecting مشتری احتمالی
prospects مشتری احتمالی
Jove ستاره مشتری
chap مشتری مرد
equitable mortgage بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
custom software نرم افزار مشتری
shop lifter دزد مشتری نما
touting مشتری جلب کردن
patrons مشتری یا ارباب رجوع
accost مشتری جلب کردن
patron مشتری یا ارباب رجوع
customer service technician تکنسین سرویس مشتری
touted مشتری جلب کردن
accosts مشتری جلب کردن
touts مشتری جلب کردن
custom ROM مین نیاز مشتری
accosting مشتری جلب کردن
accosted مشتری جلب کردن
catch phrase of catchline شعار جذب مشتری
charge account حساب بدهی مشتری
client server network شبکه خدمتگزار- مشتری
jovian planets سیارههای مشتری مانند
tout مشتری جلب کردن
patronizes نگهداری کردن مشتری شدن
patronized نگهداری کردن مشتری شدن
patronize نگهداری کردن مشتری شدن
patronises نگهداری کردن مشتری شدن
customers نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
customer نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
patronised نگهداری کردن مشتری شدن
latest event time دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
tramp steamer کشتی که به هرمحلی که مشتری بخواهدسفر میکند
customers ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
deliverable state کالاهایی که در وضعیت تحویل به مشتری میباشند
patron-driven acquisition [PDA] [library] کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
customer ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
self selection انتخاب کالا توسط مشتری خود گزینی
asteroid سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
asteroids سیارات صغارمابین مریخ و مشتری شهاب اسمانی
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
custom-built آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
to die a dry death مردن بدون انکه علت مرگ غرق شدن یاکشته شدن باشد
stapling کالای عمده
purpose made کالای سفارشی
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
merchandise کالای تجارتی
import کالای رسیده
stolen goods کالای مسروقه
consignment کالای ارسالی
general cargo کالای معمولی
giffen good کالای گیفن
import کالای وارده
stapled کالای عمده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com