English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
technical sales and distribution فروش فناوری و پخش
Other Matches
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
technological مربوط به فناوری
polytechnic دانشگاه فناوری
technologically مربوط به فناوری
college of [music, technology,...] دانشگاه فناوری
biotechnology زیست فناوری
University of Applied Sciences [UAS] دانشگاه فناوری
loadable <adj.> فشارپذیر [فناوری]
senior technical college دانشگاه فناوری
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
engineering documents پرونده های فناوری
eco-technology فناوری زیست بوم
generation جدیدترین نوع فناوری
eco-tech فناوری زیست بوم
generations جدیدترین نوع فناوری
freewheel [overrunning clutch ] چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
high tech پیشرفته بودن از نظر فناوری
high technology پیشرفته بودن از نظر فناوری
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
telecommunications فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
generation فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
generations فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای LSI
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
furriers خز فروش پوست فروش
furrier خز فروش پوست فروش
generations مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
generation مرحله یا تاریخ فناوری استفاده شده در طراحی یک سیستم
autokerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
automatic kerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
to kern کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
to unstitch something [sewing] کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
technologies فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
technology فناوری درخواست , ذخیره سازی , پردازش و توزیع اطلاعات به صورت الکترونیکی .
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
TrueType فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
ion deposition فناوری چاپ که از نوک چاپی استفاده میکند که نشانه هایی می کشد تا تصویری ایجاد شود که toner را جذب کند
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
case حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
typo [Colloquial] اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
typographical error اشتباه حروفچینی و چاپ [فناوری چاپ]
synchronous فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
iceman یخ فروش
sales فروش
taverner می فروش
sells فروش
selling فروش
turnover فروش
vendition فروش
retailer تک فروش
offtake فروش
sale فروش
marketing فروش
turnover کل فروش
sell فروش
Intel فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
credit system فروش اعتباری
costermonger میوه فروش
coster سبزی فروش
cornfactor غله فروش
pedagogical علم فروش
peltmonger پوست فروش
perfumer عطر فروش
pieman کلوچه فروش
credit sale فروش نسیه
credit sale فروش قسطی
oligopoly انحصار فروش
milk man شیر فروش
money off offer فروش با تخفیف
news agent روزنامه فروش
news vendor روزنامه فروش
oilman روغن فروش
credit sale فروش غیرنقدی
proforma سیاهه فروش
ragman کهنه فروش
reseller خرده فروش
cloth merchant پارچه فروش
chemic دارو فروش
salability قابلیت فروش
vendibility قابلیت فروش
cheesemonger پنیر فروش
sale commission کارمزد فروش
sale department بخش فروش
cheese monger پنیر فروش
retail dealer جزئی فروش
retail dealer خرده فروش
corn d. غله فروش
corn chandler غله فروش
corn chandler گندم فروش
contract of sales قرارداد فروش
contract of sale قرارداد فروش
clothier لباس فروش
clothier پوشاک فروش
mercer پارچه فروش
crier دست فروش
hosier جوراب فروش
jeweler گوهر فروش
killcalf گوشت فروش
linen draper کتان فروش
lumberer تیر فروش
forced sale فروش اجباری
forced sale فروش قانونی
lumberer الوار فروش
fleshmonger گوشت فروش
iron monger اهن فروش
herborist گیاه فروش
herbist گیاه فروش
haught جاه فروش
fruiterer میوه فروش
hucksterer خرده فروش
forward sales پیش فروش
forward sales فروش سلف
forward sale پیش فروش
lumberman تیر فروش
flesher گوشت فروش
fish fag زن ماهی فروش
mealmen ارد فروش
meatman گوشت فروش
direct selling فروش مستقیم
merchantable قابل فروش
deed of sale سند فروش
dead market بازار کم فروش
d. in second hand goods دست فروش
drover گله فروش
drysalter کالباس فروش
fellmonger پوستین فروش
fellmonger پوست فروش
excise taxes مالیات بر فروش
euphuist فصاحت فروش
lumberman الوار فروش
mass market product محصول پر فروش
mealman ارد فروش
duffre دست فروش
cutler کارد فروش
sale department قسمت فروش
antique dealer عتیقه فروش
jewellers جواهر فروش
foreclosure فروش گرویی
newspaperman روزنامه فروش
sales فروش [اقتصاد]
turnover [British English] فروش [اقتصاد]
sales and marketing [marketing] فروش و بازاریابی
sales {pl} مقدار فروش
turn-over مقدار فروش
turnover مقدار فروش
volume of sales مقدار فروش
sales {pl} حجم فروش
turn-over حجم فروش
turnover حجم فروش
volume of sales حجم فروش
salespersons متصدی فروش
sale manager مدیر فروش
sales contract قرارداد فروش
sales department قسمت فروش
sales department بخش فروش
sales figure ارقام فروش
sales for the account فروش نسیه
sales manager مدیر فروش
sales promotion تبلیغ فروش
sales representative نماینده فروش
sales represntative نمایندگی فروش
sales tax مالیات فروش
sales tax مالیات بر فروش
sales check صورت فروش
sales area حیطه فروش
sale on a large scale فروش زیاد
sale or return فروش یا عودت
sale or return فروش یااعاده
sale price قیمت فروش
sale quota سهمیه فروش
sale tax مالیات بر فروش
sales accounting حسابداری فروش
sales agent نماینده فروش
sales analysis تحلیل فروش
sales area بازار فروش
salesroom محل فروش
tippler نوشابه فروش
traitor to one's country وطن فروش
tripeman سیرابی فروش
vendition اعلان فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com