English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
sales expectations فروش مورد انتظار
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
expectative مورد انتظار
anticipated inflation تورم مورد انتظار
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
intended saving پس انداز مورد انتظار
expected frequency فراوانی مورد انتظار
expected value ارزش مورد انتظار
expected price قیمت مورد انتظار
product life expectancy عمر مورد انتظار محصول
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
a further 50 are in prospect ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
attends انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend انتظار کشیدن انتظار داشتن
woollen draper پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
von neuman morgensterm utility index شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
pearlies جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sale maximization به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
furrier خز فروش پوست فروش
furriers خز فروش پوست فروش
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
prospected انتظار
expectation انتظار
prospecting انتظار
prospects انتظار
anticipation انتظار
expectance انتظار
prospect انتظار
expectations انتظار
ready line خط انتظار
expectancy انتظار
expectantly با انتظار
ante-rooms اطاق انتظار
reception room اتاق انتظار
error of expectation خطای انتظار
beyond the pale <idiom> دوراز انتظار
waiting list لیست انتظار
expectancy chart نمودار انتظار
waiting-rooms اطاق انتظار
waiting room اطاق انتظار
to look forward to انتظار داشتن
to my great surprise برخلاف انتظار من
reception rooms اتاق انتظار
waiting lists لیست انتظار
anticipatory در حال انتظار
bide در انتظار ماندن
redezvous محل انتظار
waiting-room اطاق انتظار
wait time زمان انتظار
wait state وضعیت انتظار
cooling period زمان انتظار
wait state حالت انتظار
rendezvous area موضع انتظار
waiting time زمان انتظار
expectancy table جدول انتظار
half pay حق انتظار خدمت
anterooms اطاق انتظار
anticipative درحالت انتظار
lobby سالن انتظار
lobbies سالن انتظار
ante-chamber اتاق انتظار
in prospect انتظار داشته
inopinate انتظار نداشته
waiting-room اتاق انتظار
standby حالت انتظار
standbys حالت انتظار
anteroom اطاق انتظار
in prospective انتظار داشته
estimated <adj.> انتظار می رود
expected <adj.> انتظار می رود
presumable <adj.> انتظار می رود
probable <adj.> انتظار می رود
aspiration level سطح انتظار
in the cards <idiom> انتظار داشتن
lobbied سالن انتظار
anticipated <adj.> انتظار می رود
tempo stroll variation واریاسیون صبر و انتظار
means end expectation انتظار وسیله- هدف
suit up ذخیره در انتظار بازی
beyond one's expectation مافوق انتظار کسی
nonpay status حالت انتظار خدمتی
likly انتظار داشتنی مناسب
point spread امتیاز قابل انتظار
look forward انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
on deck در انتظار نوبت شنا
one anxious week of waiting یک هفته انتظار با نگرانی
profiteers فردیکه انتظار سودزیاد دارد
to have arrived [expected moment] رسیدن [به زمان انتظار رفته]
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
profiteer فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculates انتظار سودو زیاد داشتن
await منتظر شدن انتظار داشتن
speculating انتظار سودو زیاد داشتن
speculated انتظار سودو زیاد داشتن
speculate انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth پیشنهاد کردن انتظار داشتن
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
awaited منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting منتظر شدن انتظار داشتن
expects انتظار داشتن منتظر بودن
promise نوید انتظار وعده دادن
expecting انتظار داشتن منتظر بودن
waits انتظار کشیدن معطل شدن
expected انتظار داشتن منتظر بودن
promises نوید انتظار وعده دادن
awaits منتظر شدن انتظار داشتن
waited انتظار کشیدن معطل شدن
wait انتظار کشیدن معطل شدن
expect انتظار داشتن منتظر بودن
envisage انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
central tendency احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisaging انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
cabstand [American E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi stand توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
taxi rank [British E] توقفگاه تاکسی [برای انتظار مسافر]
queuing theory نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
I look forward to receiving your reply. من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
envisaged انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
oligopoly انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
ready cap حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
get away with murder <idiom> انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth. لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hangs قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
sell فروش
taverner می فروش
sells فروش
retailer تک فروش
vendition فروش
selling فروش
turnover کل فروش
turnover فروش
marketing فروش
sale فروش
offtake فروش
sales فروش
iceman یخ فروش
direct selling فروش مستقیم
pieman کلوچه فروش
pride ful جاه فروش
oligopoly انحصار فروش
drover گله فروش
pedagogical علم فروش
salespersons متصدی فروش
salesperson متصدی فروش
salespeople متصدی فروش
charwoman زغال فروش
peltmonger پوست فروش
paper boys روزنامه فروش
paper boy روزنامه فروش
perfumer عطر فروش
duffre دست فروش
drysalter کالباس فروش
whole saler عمده فروش
deed of sale سند فروش
credit sale فروش غیرنقدی
credit sale فروش قسطی
credit sale فروش نسیه
costermonger میوه فروش
coster سبزی فروش
cornfactor غله فروش
corn d. غله فروش
corn chandler غله فروش
mass market product محصول پر فروش
credit system فروش اعتباری
BS صورت فروش
proforma سیاهه فروش
wood pavement چوب فروش
ragman کهنه فروش
dead market بازار کم فروش
d. in second hand goods دست فروش
cutler کارد فروش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com