English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
ultrahigh frequency فرکانس فوق العاده زیاد
Other Matches
high frequency دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
middlemen دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
middleman دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
enormously فوق العاده زیاد
overhelming زیاد فوق العاده
extremely high فوق العاده زیاد
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
diapositive تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد
wobbulator تولیدکننده سیگنال اف ام که فرکانس ان با دامنه ثابت بالاپایین فرکانس مرکزی تغییرمیکند
resonance وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
resonances وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
instantaneous frequency مقدار لحظهای فرکانس فرکانس لحظهای
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
phenomenally خارق العاده
transnormal فوق العاده
nonpar <adj.> فوق العاده
astounding <adj.> خارق العاده
fantastic خارق العاده
astonishing <adj.> خارق العاده
fantastical خارق العاده
out of the ordinary فوق العاده
amazing <adj.> خارق العاده
admirable <adj.> خارق العاده
allowance فوق العاده
strenuous فوق العاده
weirdest خارق العاده
weirder خارق العاده
weird خارق العاده
allowances فوق العاده
extra special فوق العاده
nonpar <adj.> خارق العاده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> خارق العاده
singular فوق العاده
astounding <adj.> فوق العاده
astonishing <adj.> فوق العاده
reward فوق العاده
rewarded فوق العاده
rewards فوق العاده
supernatural فوق العاده
rewardable فوق العاده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> فوق العاده
inestimable فوق العاده
singular خارق العاده
wondrous <adj.> فوق العاده
wonderful <adj.> فوق العاده
stupendous <adj.> فوق العاده
startling <adj.> فوق العاده
prodigious <adj.> فوق العاده
marvelous [American] <adj.> فوق العاده
marvellous [British] <adj.> فوق العاده
precious فوق العاده
terrific فوق العاده
metaphsical خارق العاده
wonderful <adj.> خارق العاده
amazing <adj.> فوق العاده
stupendous <adj.> خارق العاده
extraordinary فوق العاده
startling <adj.> خارق العاده
prodigious <adj.> خارق العاده
phenomenal فوق العاده
marvelous [American] <adj.> خارق العاده
phenomenal خارق العاده
marvellous [British] <adj.> خارق العاده
phenomenally فوق العاده
ripsnorting فوق العاده
wondrous <adj.> خارق العاده
remarkably فوق العاده
admirable <adj.> فوق العاده
supersensitive فوق العاده حساس
overrider حق دلالی فوق العاده
monstrous cruelly بیرحمی فوق العاده
extra فوق العاده اضافی
extra- فوق العاده اضافی
extraordinary meeting نشست فوق العاده
special session نشست فوق العاده
extras فوق العاده اضافی
combat pay فوق العاده رزمی
thaumaturgy کار خارق العاده
thaumaturgic خارق العاده سحر
combat pay فوق العاده جنگی
extraordinarily بطور فوق العاده
unusually بطور فوق العاده
wonderfully عجیبانه فوق العاده
supersubtlety فرافت فوق العاده
supersubtle فوق العاده فریف
aviation pay فوق العاده پرواز
supernaturally بطور خارق العاده
rarely بطور فوق العاده
ripsnorter چیز فوق العاده
ambasador extraordinary سفیر فوق العاده
emergency loading بارگذاری فوق العاده
flight pay فوق العاده پرواز
fitting allowance فوق العاده مناسب
wonderfully well فوق العاده خوب
extreme values ارزشهای فوق العاده
overactive فوق العاده فعال
extra charge هزینه فوق العاده
whizzbang ممتاز خارق العاده
whizbang ممتاز خارق العاده
envoy extraordiinary نماینده فوق العاده
envoy extraordiinary فرستاده فوق العاده
emergency ration جیره فوق العاده
special session جلسه فوق العاده
freezing فوق العاده سرد
ice cold فوق العاده سرد
ice-cold فوق العاده سرد
jitters عصبانیت فوق العاده
a terrific time مدت فوق العاده
an outstanding time مدت فوق العاده
emergency فوق العاده اضطراری
breakneck فوق العاده خطرناک
invaluable فوق العاده گرانبها
emergencies فوق العاده اضطراری
emoluments حق الزحمه فوق العاده
emolument حق الزحمه فوق العاده
rarely beautiful استثنائی یافوق العاده
unco غیر عادی خارق العاده
forcemajeure حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
She eats extraordinary quantities. او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
allowance فوق العاده و هزینهء سفر
undercool فوق العاده سرد کردن
allowances فوق العاده و هزینهء سفر
extraordinary general meeting مجمع عمومی فوق العاده
he is no grat shakes انقدرهاخوب یافوق العاده نیست
thaumaturgic مربوط به معجزه یا کارخارق العاده
costs an arm and a leg <idiom> [فوق العاده پرخرج یا گران]
it is unusually large فوق العاده بزرگ است
monstrously بطور شگفت انگیز یا خارق العاده
emergencies امر فوق العاده و غیره منتظره
set the world on fire <idiom> کاری فوق العاده انجام دادن
supersensitive ماسوره یا مین فوق العاده حساس
emergency امر فوق العاده و غیره منتظره
emergence امر فوق العاده و غیره منتظره
wonder worker ادم خارق العاده و صاحب کرامت
hyperirritability حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
hyperphysical خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
green thumb استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
hypersensitive دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
base pay حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
frequency فرکانس
frequencies فرکانس
line frequency فرکانس خط
low frequency فرکانس کم
frequence فرکانس
daimon خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
tear jerking نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
daemon خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
tearjerker نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
superfluid جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
worthy of remark قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
frequency multiplication افزایش فرکانس
frequency plan طرح فرکانس
impluse frequency فرکانس پالس
impluse frequency فرکانس ضربان
induction frequency converter مبدل فرکانس
industrial frequency فرکانس صنعتی
input frequency فرکانس اولیه
input frequency فرکانس ورودی
frequency constancy ثبات فرکانس
intermediate frequency فرکانس میانه
intermediate frequency فرکانس میانی
frequency recorder ثبات فرکانس
frequency recorder ضباط فرکانس
frequency region حیطه فرکانس
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
image frequency فرکانس تصویر
idle frequency فرکانس بی باری
frequency translation تبدیل فرکانس
frequency transformation تبدیل فرکانس
frequency of infinite attenuation فرکانس قطب
frequency of oscillations فرکانس نوسان
quenching frequency فرکانس نوسان
frequency of resonance فرکانس رزونانس
frequency parameter پارامتر فرکانس
frequency conversion تبدیل فرکانس
frequency analysis تجزیه فرکانس
frequency band باند فرکانس
frequency constant ثابت فرکانس
i.f. فرکانس میانی
frequency component اجزای فرکانس
j band باند فرکانس
frequency respone پاسخ فرکانس
frequency changing تبدیل فرکانس
medium frequency فرکانس میانه
frequency comparison مقایسه فرکانس
impluse frequency فرکانس پولز
frequency separation جداسازی فرکانس
modulation frequency فرکانس مدولاسیون
frequency spectrum طیف فرکانس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com