English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
Other Matches
distress calls فریادهای درماندگی
warning cries فریادهای هشدار
alarm calls فریادهای هشدار
salvoes of applause فریادهای افرین ازچند سو
acclamatory shaus فریادهای تحسین امیز
prostration درماندگی
helplessness درماندگی
failures عجز و درماندگی
inability فروماندگی درماندگی
failure عجز و درماندگی
insolvent law قانون درماندگی
insolvence درماندگی اعسار
insolvency درماندگی اعسار
forlornly از روی پریشانی و درماندگی
nervous breakdown درماندگی روانی [پزشکی]
over a barrel <idiom> درشرایط درماندگی یا فروماندگی قرارداشتن
beasts حیوان
beast حیوان
animals حیوان
living creatuse حیوان
animal حیوان
fries حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
zoology حیوان شناسی
lost animal حیوان گمشده
kitten بچه حیوان
frying حیوان نوزاد
boughs شانه حیوان
bough شانه حیوان
zoophobia حیوان هراسی
kittens بچه حیوان
wildling حیوان وحشی
whiffet حیوان رشدنکرده
brute حیوان صفت
option of animals خیار حیوان
ectotherm حیوان خونسرد
lost animal حیوان ضاله
draft animal حیوان بارکش
beastby حیوان صفت
beast of burden حیوان باربری
slick ear حیوان بی گوش
spinal animal حیوان نخاعی
reptiles حیوان خزنده
reptile حیوان خزنده
brutes جانور حیوان
brutes حیوان صفت
brute جانور حیوان
hilding حیوان چموش
zooerasty جماع با حیوان
zoophilic حیوان دوست
carnivorous حیوان گوشتخوار
beastly حیوان صفت
pack animal حیوان باربر
zootheism حیوان پرستی
bestiality جماع با حیوان
bestiality حیوان صفتی
pack animals حیوان باربر
mavericks حیوان بیصاحب
maverick حیوان بیصاحب
animalization تبدیل به حیوان
zoolatry حیوان پرستی
zooparasite حیوان انگل
zoophilia حیوان خواهی
biped حیوان دوپا
zoophily حیوان خواهی
bipeds حیوان دوپا
zoophilous حیوان دوست
cade حیوان دست اموز
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
acephalous حیوان راستهء بی سران
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
brutalization حیوان صفت نمودن
pizzle الت ذکور حیوان
housebroken حیوان تربیت شده
imbrute حیوان صفت کردن
flycatcher حیوان مگس خوار
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
hollering صدای مخصوص هر حیوان
hollers صدای مخصوص هر حیوان
feral حیوان شکاری وحشی
pet حیوان اهلی منزل
pets حیوان اهلی منزل
petted حیوان اهلی منزل
armadillos نوعی حیوان گورکن
armadillo نوعی حیوان گورکن
yahoo ادم حیوان صفت
stags کره اسب حیوان نر
stag کره اسب حیوان نر
hollered صدای مخصوص هر حیوان
abalone قسمی حیوان صدف
acephalon حیوان راستهء بی سران
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
animal glue سریشم از انساج حیوان
brutal حیوان صفت وحشی
zoopsia توهم حیوان بینی
holler صدای مخصوص هر حیوان
manus دست حیوان قسمت انتهایی
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
bestial شبیه حیوان جانور خوی
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
bunnies اسم حیوان دست اموز
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
hoof حیوان سم دار باسم زدن
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
bunny اسم حیوان دست اموز
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com