Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
seducement
فریب وسیله اغوا
Other Matches
seduction
دعوی فریب و اغوا
undeceive
مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
allurement
اغوا
temptations
اغوا
seducement
اغوا
enticement
اغوا
gudgeon
اغوا
inveglement
اغوا
temptation
اغوا
seduction
اغوا
instigation
اغوا
inveiglement
اغوا
seductress
زن اغوا کننده
hustlers
اغوا کننده
inveigler
اغوا کننده
lothario
اغوا کننده
seduced
اغوا کردن
sophistication
اغوا تحریف
hustler
اغوا کننده
seduces
اغوا کردن
seducing
اغوا کردن
seductive
اغوا کننده
inveigle
اغوا کردن
temptable
قابل اغوا
tempt
اغوا کردن
tempted
اغوا کردن
to lead away
اغوا کردن
tempts
اغوا کردن
inveigling
اغوا کردن
inveigles
اغوا کردن
inveigled
اغوا کردن
entices
اغوا کردن
enticed
اغوا کردن
incited
اغوا کردن
seduce
اغوا کردن
entice
اغوا کردن
inciting
اغوا کردن
wile
اغوا کردن
incites
اغوا کردن
incite
اغوا کردن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
incitation
وادار سازی اغوا
crimped
اغوا کردن گول
crimps
اغوا کردن گول
crimp
اغوا کردن گول
lure
فریفتن اغوا کردن
luring
فریفتن اغوا کردن
lured
فریفتن اغوا کردن
lures
فریفتن اغوا کردن
induces
اغوا کردن مجبور شدن
induced
اغوا کردن مجبور شدن
induce
اغوا کردن مجبور شدن
inducing
اغوا کردن مجبور شدن
to instigate something
[negative]
اغوا کردن
[کار بدی]
tempting
اغوا کننده هوس انگیز
incite to murder
اغوا کردن برای قتل عمد
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
defrauded
فریب
swindles
فریب
swindled
فریب
swindle
فریب
maces
فریب
defraudation
فریب
humbuggery
فریب
defraud
فریب
delusion
فریب
wile
فریب
enticement
فریب
mace
فریب
flim flam
فریب
defrauds
فریب
delusions
فریب
tricklery
فریب
defrauding
فریب
feint
فریب
feinted
فریب
feinting
فریب
feints
فریب
fiction
فریب
fictions
فریب
lurching
فریب
lurches
فریب
lurched
فریب
lurch
فریب
humbugs
فریب
humbug
فریب
fraudulency
فریب
inveiglement
فریب
beguilement
فریب
bamboozlement
فریب
hocus
فریب
cozenage
فریب
allurement
فریب
inveglement
فریب
temptations
فریب
sophistry
فریب
temptation
فریب
dubiety
فریب
cautel
فریب
dissimulation
فریب
deceit
فریب
intake
فریب
intakes
فریب
illusion
فریب
illusions
فریب
jape
فریب
deception
فریب
deceptions
فریب
gull
فریب
frauds
فریب
gulls
فریب
fraud
فریب
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
to instigate something
چیزی را برانگیختن
[اغوا کردن ]
[وادار کردن ]
mystify
فریب دادن
delude
فریب دادن
deceivable
فریب پذیر
beguiles
فریب دادن
hoodwink
فریب دادن
jazz
سر و صدا فریب
bluff
فریب دادن
baffle
فریب دادن
deludes
فریب دادن
deceitfully
از روی فریب
befool
فریب دادن
beguiles
فریب خوردن
hocus
فریب دادن
beguile
فریب خوردن
beguile
فریب دادن
dissimulating
فریب دادن
deluder
فریب دهنده
beguiled
فریب خوردن
practice deceit
[American]
فریب دادن
dissimulates
فریب دادن
dissimulated
فریب دادن
dissimulate
فریب دادن
deceptiveness
فریب آمیزی
deceiver
فریب دهنده
beguiled
فریب دادن
practise deceit
[British]
فریب دادن
patsy
فریب خورده
cozen
فریب دادن
mislead
فریب دادن
luring
فریب تطمیع
bobbing
فریب دادن
bobs
فریب دادن
lure
فریب تطمیع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com