Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
acidosis
فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
Other Matches
cataleptic
مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
agoraphobic
شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
corrsion
فساد تدریجی فساد
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
stricken
مبتلا
given
مبتلا
lepers
مبتلا به جذام
leper
مبتلا به جذام
mangey
مبتلا به جرب
unhinged
مبتلا بهبیماریذهنیوروحی
mangey
مبتلا به گری
giddy
مبتلا به دوار سر
mangy
مبتلا به گری
colicky
مبتلا بهقولنج
constipated
مبتلا بهیبوست
meningitic
مبتلا به مننژیت
rheumaticky
مبتلا بهرماتیسم
mangy
مبتلا به جرب
hemophilic
مبتلا به هموفیلی
varicose
مبتلا به واریس
bronchitic
مبتلا به برنشیت
afflict
مبتلا کردن
afflicting
مبتلا کردن
amnesiac
مبتلا به فراموشی
amnesic
مبتلا به فراموشی
gangrenous
مبتلا به قانقاریا
afflicts
مبتلا کردن
tuberculate
مبتلا بمرض سل
allergic
مبتلا به آلرژی
infect
مبتلا و دچارکردن
infecting
مبتلا و دچارکردن
infects
مبتلا و دچارکردن
glandered
مبتلا به مشمشه
pleuritic
مبتلا به ذات الجنب
stenosed
مبتلا به تنگی نفس
septicaemic
مبتلا بگند خونی
plaguer
مبتلا به طاعون کننده
arthritic
مبتلا به اماس مفصل
bleeders
مبتلا به خون روش
bleeder
مبتلا به خون روش
shell-shocked
موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
leukotic
مبتلا به مرض لوسمی
rheumatic
ادم مبتلا بدردمفاصل
psychopath
مبتلا بامراض روانی
psychopaths
مبتلا بامراض روانی
gapy
مبتلا به دهن دره
greensick
مبتلا به یرقان سفید
anorexic
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
spastics
مبتلا به فلج تشنجی
liverish
مبتلا به مرض جگر
schizophrenics
مبتلا بجنون جوانی
schizophrenic
مبتلا بجنون جوانی
spastic
مبتلا به فلج تشنجی
greensick
مبتلا به یرقان ابیض
displaced persons
اشخاص پناهنده
few men
اشخاص کمی
artificial persons
اشخاص حقوقی
personas
اشخاص یک کتاب
personae
اشخاص یک کتاب
persona
اشخاص یک کتاب
knowledge of persons
شناسایی اشخاص
omnium gatherum
مجموعه اشخاص
great persons
اشخاص بزرگ
natural persons
اشخاص طبیعی
many persons
خیلی اشخاص
many people
خیلی اشخاص
many a man
بسا اشخاص
person perception
ادراک اشخاص
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
these people
این اشخاص
cachectic
مبتلا بسوء هاضمه وضعف
blue baby
طفلی مبتلا به یرقان ازرق
criss-crossed
امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses
امضای اشخاص بیسواد
offences against persons
جرائم بر علیه اشخاص
dog paddle
شنای اشخاص مبتدی
adhominem
حمله یا اعتراض به اشخاص
to suck eggs
اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
panels
صورت اسامی اشخاص
blacklists
صورت اشخاص بدحساب
blacklisting
صورت اشخاص بدحساب
blacklisted
صورت اشخاص بدحساب
blacklist
صورت اشخاص بدحساب
criss-crossing
امضای اشخاص بیسواد
panel
صورت اسامی اشخاص
play off
<idiom>
رفتار مختلف با اشخاص
inter alia
میان اشخاص دیگر
criss-cross
امضای اشخاص بیسواد
withindoors
اشخاص داخل منزل
through the grapevine
<idiom>
از اشخاص دیگری پرسیدن
pus
فساد
corruption
فساد
invalidity
فساد
degeneration
فساد
immorality
فساد
decadence
فساد
mortification
فساد
debauchment
فساد
corruptness
فساد
cottuptness
فساد
decadency
فساد
vice
[immorality]
فساد
guilty pleasure
فساد
depravation
فساد
depravement
فساد
depravity
فساد
decay
فساد
morbidity
فساد
spoiling
فساد
spoils
فساد
vises
فساد
vices
فساد
vice-
فساد
vice
فساد
fester
فساد
vileness
فساد
vitiation
فساد
festers
فساد
festering
فساد
spoiled
فساد
spoil
فساد
morbidness
فساد
turpitude
فساد
decayed
فساد
necrosis
فساد
decaying
فساد
decays
فساد
degeneracy
فساد
dissolution
فساد
pravity
فساد
putrefaction
فساد
putridness
فساد
pyosis
فساد
rottenness
فساد
festered
فساد
hyperope
مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
psychoneurotic
مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
diabetic
مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
carsick
مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
diabetics
مبتلا یا وابسته بمرض قند دولابی
interested parties
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
high-powered
مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
sucker list
<idiom>
لیستی از اشخاص ساده لوح
lonely hearts
اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
subjects of international law
اشخاص حقوق بین الملل
common touch
استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
the origin of evil
منشا فساد
invalidity
بطلان فساد
indecomposable
فساد ناپذیر
incorruption
فساد ناپذیری
Moral decadence .
فساد اخلاق
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
factionist
اهل فساد
spoilable
فساد پذیر
sodom
مرکز فساد
scorbutus
فساد خون
phthisis
فساد بافتها
perverseness
هرزگی فساد
passible
فساد پذیر
perishableness
فساد پذیری
corrosion
فساد تدریجی
corruptibility
قابلیت فساد
corruptible
فساد پذیر
putrescencty
گندیدگی فساد
decadently
در حال فساد
inherent vice
فساد ذاتی
putrescence
گندیدگی فساد
corruptive
فساد امیز
corruption on the earth
فساد فی الارض
schizoid
مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
seasick
مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
One must not judge by appearances .
بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
dais
سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
intelligentsia
اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
apportionment
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
decadence
فساد اغاز ویرانی
suppurate
فساد جمع شدن
preservatives
جلوگیری کننده از فساد
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
corruptibly
بطور فساد پذیر
bacteriolysis
فساد و تحلیل میکرب
preservative
جلوگیری کننده از فساد
dry rot
فساد اجتماعی واخلاقی
antimateriel agent
عامل فساد اماد
airsick
مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
damage
صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
mixed laws
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
anachronism
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
anachronisms
اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
get one's own way
<idiom>
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
lacquer preservative
لاک جلوگیری کننده از فساد
adulterant
مایه تقلب و فساد متقلب
incorruptible
فساد نا پذیر منحرف نشدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com