Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
cacogenesis
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
Other Matches
racy
دارای صفات اصلی و نژادی
dysgenics
مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
corrsion
فساد تدریجی فساد
By a happy coincidence.
دراثر حسن تصادف
to fog off
دراثر رطوبت پوسیدن
windbound
متوقف دراثر باد
electrocution
کشتن یا مرگ دراثر برق
companionate
بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
ether extract
ماده الی محلول دراثر
to d. in one's bed
دراثر پیری یا بیماری مردن
makings
صفات یا
frost hoil
ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
racially
نژادی
racial
نژادی
ethnical
نژادی
phyletic
نژادی
eugenics
به نژادی
ethnic
نژادی
ethnicity
نژادی
secondary qualities
صفات ثانوی
sportmanlike
صفات ورزشکارانه
womanliness
صفات زنانه
paternity
صفات پدری
lunitidal
وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
strain hardening
سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
suntan
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
photoglyph
صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
sea fire
شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
psychomotor
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
interracial
بین نژادی
interrace
بین نژادی
racialism
خصوصیات نژادی
segregation
تبعیض نژادی
eugenic
وابسته به به نژادی
ethnocentric
طرفداربرتری نژادی
racism
تبعیض نژادی
multiracial
چند نژادی
racialism
تبعیضات نژادی
gerontomorphosis
پیر نژادی
abyssinian
نژادی از گربه
racial unconscious
ناهشیار نژادی
racial segregation
تفکیک نژادی
racial prejudice
تعصب نژادی
racial prejudice
پیشداوری نژادی
racial memory
حافظه نژادی
racial discrimination
تبعیض نژادی
phylogeny
تکامل نژادی
color line
مانع نژادی
osculate
صفات مشترک داشتن
patterns
الگو صفات فردی
characterization
توصیف صفات اختصاصی
pattern
الگو صفات فردی
attributes of god
صفات یا اسامی خدا
animalization
واجد صفات حیوانی
admirable qualitics
صفات پسندیده یاستوده
ethos
صفات وشخصیت انسان
osculation
تماس اشتراک صفات
germanity
صفات ویژه المانی
homozygote
واجد صفات پدرومادر
epithetical
دارای صفات یا القال
interosculate
صفات مشترک داشتن
qualities inhering in a person
صفات جبلی شخص
sbend distortion
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
windage
کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
moraine
سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
catalyst
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
catalysts
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
boggle
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
sympathetic detonation
انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
phylogenetic
وابسته به تکامل نژادی
linebreed
اصلاح نژادی کردن
miscegenation
زناشویی میان نژادی
phylogenic
وابسته به تکامل نژادی
immunogenetics
مبحث مصونیت نژادی
to p any one's good qualities
صفات نیک کسی راستودن
whorish
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
quantitatively
بیان شده بر حسب صفات
quantitative
بیان شده بر حسب صفات
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
form utility
کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
downwash
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
teutonism
عقیده برتری نژادی المان
desegregate
تفکیک نژادی را فسخ کردن
desegregating
تفکیک نژادی را فسخ کردن
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
segregating
تبعیض نژادی قائل شدن
shropshire
نژادی از گوسفند بی شاخ انگلیسی
desegregates
تفکیک نژادی را فسخ کردن
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
desegregated
تفکیک نژادی را فسخ کردن
segregates
تبعیض نژادی قائل شدن
strain
صفت موروثی خصوصیت نژادی
strains
صفت موروثی خصوصیت نژادی
segregate
تبعیض نژادی قائل شدن
disfeature
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
dysgenic
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
well conditioned
نیکو خصال دارای صفات حسنه
eugenic
از نژاد یانسب خوب اصلاح نژادی
manifest destiny
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
africander
اروپایی نژادی که درافریقای جنوبی زاده شد
sclav ect
عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
echinoid
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
recapitulating
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
These qualities are esteemed by managers.
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
recapitulate
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
characters
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
autosexing
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
recapitulated
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
hunting
حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
incross
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
genes
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
gene
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
decaying
فساد
vitiation
فساد
immorality
فساد
putrefaction
فساد
putridness
فساد
pyosis
فساد
invalidity
فساد
dissolution
فساد
degeneracy
فساد
decays
فساد
decayed
فساد
decay
فساد
pravity
فساد
spoil
فساد
spoiled
فساد
vileness
فساد
depravity
فساد
mortification
فساد
morbidity
فساد
morbidness
فساد
necrosis
فساد
decadence
فساد
pus
فساد
spoils
فساد
spoiling
فساد
rottenness
فساد
vices
فساد
vice
فساد
vises
فساد
degeneration
فساد
corruption
فساد
vice-
فساد
debauchment
فساد
corruptness
فساد
turpitude
فساد
fester
فساد
festered
فساد
festering
فساد
festers
فساد
vice
[immorality]
فساد
cottuptness
فساد
decadency
فساد
guilty pleasure
فساد
depravation
فساد
depravement
فساد
electromagnetic wave
موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
putrescence
گندیدگی فساد
putrescencty
گندیدگی فساد
corrosion
فساد تدریجی
inherent vice
فساد ذاتی
scorbutus
فساد خون
sodom
مرکز فساد
indecomposable
فساد ناپذیر
decadently
در حال فساد
corruptive
فساد امیز
the origin of evil
منشا فساد
corruption on the earth
فساد فی الارض
corruptible
فساد پذیر
incorruption
فساد ناپذیری
Moral decadence .
فساد اخلاق
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
passible
فساد پذیر
invalidity
بطلان فساد
perishableness
فساد پذیری
perverseness
هرزگی فساد
spoilable
فساد پذیر
phthisis
فساد بافتها
corruptibility
قابلیت فساد
factionist
اهل فساد
telegony
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
pelasgic
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hydrofoils
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
corruptibly
بطور فساد پذیر
bacteriolysis
فساد و تحلیل میکرب
The corruption in government offices .
فساد دردستگاههای دولتی
suppurate
فساد جمع شدن
dry rot
فساد اجتماعی واخلاقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com