Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
oxidative phosphorylation
فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
Other Matches
oxidative phosphorylation
فسفریل دار کردن اکسایشی
phosphoryl group
گروه فسفریل
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
sob
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobs
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
utility
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
concomitant
همراه
accompanied by
همراه
participant
همراه
participants
همراه
attendants
همراه
mid-
همراه با
mid
همراه با
along
همراه
acologte
همراه
company
همراه
companies
همراه
non concurrent
نا همراه
secondary planet
همراه
to fight with the enemy
همراه = با
bundled
همراه
attendant
همراه
comrade
همراه
in company with
همراه
on
همراه
accompanying
همراه
comrades
همراه
to accompany
همراه شدن
escorts
همراه بدرقه
escort
همراه بدرقه
accompanied
همراه بودن
attends
همراه بودن
to come along
همراه امدن
attending
همراه بودن
escorting
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
spasmodic
همراه با انقباضات
fraught
دارا همراه
door bundle
بار همراه
companion
همراه همدم
to keep company with
همراه بودن با
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
to go along
همراه شدن
spasmodically
همراه با انقباضات
good luck to you
خدا به همراه
attend
همراه بودن
go along
همراه رفتن
convoy
همراه رفتن
accompanying sound
صدای همراه
accompanying fire
اتش همراه
accompanying cargo
بار همراه
unaccompanied
بدون همراه
accompanier
همراه مصاحب
accompanies
همراه بودن
accommpanying element
عنصر همراه
indiental music
موزیک همراه
convoys
همراه رفتن
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
come along with me
همراه من بیائید
unbundled
غیر همراه
sick headache
سردرد همراه با
compeer
قرین همراه
bon voyage
خدا به همراه
accompany
همراه بودن
associated sound
صدای همراه
accompanying supplies
تدارکات همراه
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
wave off
فرود همراه با سایش
typhoons
توفان همراه با باران
typhoon
توفان همراه با باران
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
herewith
همراه این نامه
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
bundled software
نرم افزار همراه
attendant
همراه نگهبان کشیک
to accompany
همراه کسی رفتن
Bring your friend along.
دوستت را همراه بیاور
participative
انبازی کننده همراه
attendants
همراه نگهبان کشیک
to go along
همراه کسی رفتن
japko chagi
ضربه پا همراه گرفتن پا
kick boxing
بوکس همراه با لگد
savate
بوکس همراه با لگد
amaurotic idiocy
کانایی همراه با نابینایی
to bid a persong
به کسی خدابه همراه گفتن
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
thundershower
رگبار همراه با رعد وبرق
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
aerial cartwheel
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
grand mal
صرع همراه با تشنج وغش
RIFF
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
company
گروهان همراه کسی رفتن
companies
گروهان همراه کسی رفتن
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
to call on the cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
ballets
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
ballet
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
rear takedown with outside singleleg byl
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
multidimensional
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
callithump
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
do
[verb]
روی
[فعلی که همراه می آید]
تکیه میکند
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
desks
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desk
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
slapstick
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
users
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bundled software
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
creptation
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
female
استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
attachment
فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
processes
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
process
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
to play gooseberry
همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
wires
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
crabs
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
crab
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
break-dancing
گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
record
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
cist
[قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
acid house
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
multimedia
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
tables
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabling
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
IBM
کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
technical escort
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
antigone
دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
fullest
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
chassis
فریم فلزی که تختههای مدار را به همراه سیم ها و سوکتهای لازم در سیستم کامپیوتری پوشش داده است
documented
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com