Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
high persistence phosphor
فسفر با مانائی بالا
Other Matches
phosphorus
فسفر
phosphor
فسفر
noctiluca
فسفر
phospher
فسفر
phosphor bronze
فسفر برنز
phosphor strip
نوار فسفر
bioluminescence
فسفر افکنی
dephosphorization
فسفر گیری
dephosphorize
فسفر گرفتن
white phosphorous
فسفر سفید
removal of phosphorus
برداشت فسفر
removal of phosphorus
فسفر گیری
white phosphorous
گلوله فسفر سفید
phosphoric
شبیه فسفر شب تاب
phosphorism
مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
phosphor
لایه نازک فسفر درون صحفه CRT
phosphide
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
picturing
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
phosphor
نقاط مجزای فسفر قرمز و سبز و آبی روی صفحه نمایش CRT
pictured
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictures
که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
top
بالا
upside
بالا
up
بالا
gallery
لژ بالا
balconies
لژ بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
at a great age
در سن بالا یی
headwater
بالا اب
upper limit
حد بالا
highs
بالا
atop
بالا
upped
بالا
balcony
لژ بالا
galleries
لژ بالا
aweigh
بالا
overhead
سر بالا
upper
بالا
above
در بالا
overhead
بالا
uppermost
از بالا
upping
رو به بالا
upping
بالا
upped
رو به بالا
up
رو به بالا
on high
در بالا
up stairs
بالا
overtones
بالا تن
overtone
بالا تن
ascendancy
بالا
aloft
بالا
lever bridge
پل بالا رو
over-
بالا
outreach
بالا
over
بالا
high
بالا
ascendency
بالا
superincumbent
از بالا
highest
بالا
up there
ان بالا
top down
از بالا به پایین
hoists
بالا بردن
top-down
از بالا به پایین
upgraded
بطرف بالا
spec
مشخصات بالا
hoist
بالا بردن
upgrades
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
shoot out
بالا جستن
raises
بالا کشیدن
raises
بالا بردن
raise
بالا کشیدن
raise
بالا بردن
hoisted
بالا کشیدن
hoisted
بالا بردن
toss
بالا انداختن
upgrade
از درجه بالا
atop
بطرف بالا
upgrade
بطرف بالا
tosses
بالا انداختن
tossing
بالا انداختن
upgraded
بالا بردن
hoist
بالا کشیدن
upgrade
بالا بردن
upgraded
از درجه بالا
tossed
بالا انداختن
upgrades
از درجه بالا
upgrades
بطرف بالا
embezzled
بالا کشیدن
upheavals
بالا امدن
upheaval
بالا امدن
promoting
بالا بردن
promotes
بالا بردن
embezzles
بالا کشیدن
promoted
بالا بردن
promote
بالا بردن
elevates
بالا بردن
elevate
بالا بردن
embezzling
بالا کشیدن
Mts
بالا رفتن
Mt
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
elevating
بالا بردن
raising
بالا اوردن
upgrading
بالا بردن
upgrading
از درجه بالا
upgrading
بطرف بالا
jacks
بالا بردن
rallied
بالا بردن قی مت
rallies
بالا بردن قی مت
jack
بالا بردن
rally
بالا بردن قی مت
shoot forth
بالا جستن
shoot-outs
بالا جستن
soar
بالا رفتن
soared
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
embezzle
بالا کشیدن
aspires
بالا رفتن
high precison
دقت بالا
joo chin pyon soon koot
کف دست بالا
up and down
بالا و پایین
unfield
میدان بالا
toss your oars
پارو بالا
topsides
قسمت بالا
long precision
با دقت بالا
topside
قسمت بالا
topmast
دکل بالا
top pour
ریختن از بالا
jack up
بالا بردن
it comes from above
از بالا می آید
high resolution
وضوح بالا
high storage
انباره بالا
high temperature
دمای بالا
high voltage
ولتاژ بالا
high wing
بال بالا
upper bound
کران بالا
upper beam
تیر بالا
uplifter
بالا برنده
intumesce
بالا امدن
top cast
ریختن از بالا
top carriage
قنداق بالا
plan view
نمای بالا
the above figures
ارقام بالا
talll
بلند بالا
surmountable
بالا قرارگرفتنی
pushup
بالا فشردنی
radio frequency
فرکانس بالا
regorge
بالا اوردن
res
noitaloseR بالا
spoke bone
زند بالا
plan view
دید از بالا
the upper storey
اشکوب بالا
mountant
بالا رونده
to set in
بالا امدن
to puff up
بالا امدن
to puff out
بالا امدن
on stilts
بالا ایستاده بل
to fetch up
بالا اوردن
to cast the g.
بالا اوردن
to bring up
بالا اوردن
they were filfty at the outsid
دست بالا
scandent
بالا رونده
high order
رتبه بالا
uplift
بالا بردن
ascensive
بالا رونده
at the utmost
دست بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
bottom up
از پایین به بالا
high-class
از طبقات بالا
escalating
بالا گرفتن
h.f.
فرکانس بالا
escalates
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
ascendent
بالا رونده
ascendance
بالا رفتن
uplifts
بالا بردن
heave
بالا کشیدن
heaved
بالا کشیدن
radius
زند بالا
ascending
بالا رونده
booster
بالا برنده
boosters
بالا برنده
abovestairs
طبقه بالا
escalate
بالا گرفتن
chock-a-block
بالا کشیده
heave in
بالا کشیدن
upraise
بالا بردن
high burst
ترکش بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com