English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
contact pressure فشار تماس
Search result with all words
inertia welding جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
Other Matches
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
contact line خط تماس
contacts تماس
contacted تماس
contacting تماس
contact تماس
impact تماس
ding تماس
impacts تماس
tangency تماس
impinging تماس
tangent تماس
tangents تماس
taction تماس
line of contact خط تماس
contingence تماس
finishes تماس انتهایی
finish تماس انتهایی
to bring into contact تماس دادن
point contact تماس نقطهای
to be in rapport تماس داشتن
to be in contact تماس داشتن
contact flange فلانژ تماس
tuch تماس دادن با
point of contact نقطه تماس
shock hazard خطر تماس
corps a corps تماس بدنی
contact point قطب تماس
contiguity برخورد تماس
contact ratio نسبت تماس
communicator شخص در تماس
zone of contact ناحیه تماس
angle of contact زاویه تماس
contact patrol گشتی تماس
movement to contact حرکت به تماس
skimmed تماس اندک
skims تماس اندک
skim تماس اندک
contact area سطح تماس
interactional points نقاط تماس
line to line fault تماس خطوط
going on نزدیکی تماس
contact party گروه تماس
contact surface سطح تماس
contact lost تماس قطع شد
contact area منطقه تماس
contact angle زاویه تماس
contact diameter قطر تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
area contact سطح تماس
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
flattest تماس دو لبه اسکیت
break off قطع تماس با دشمن
flat تماس دو لبه اسکیت
contact print چاپ به طریقه تماس
phoning پاسخ به تماس در تلفن
phones پاسخ به تماس در تلفن
phone پاسخ به تماس در تلفن
contact report گزارش اخذ تماس
phoned پاسخ به تماس در تلفن
grazing point نقطه تماس با مانع
telebrief تماس مستقیم تلفنی
contact behavior رفتار تماس جویانه
touch panel صفحه حساس به تماس
synapse محل تماس دوعصب
action on the blade تماس با شمشیر حریف
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
tuch سر زدن تماس داشتن
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
contact backlash دنده کور تماس
galvanism تماس برق بابدن
contacted تماس یافتن تماسی
movement to contact حرکت به اخذ تماس
contacting تماس یافتن تماسی
osculation تماس اشتراک صفات
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
contacts تماس یافتن تماسی
contact تماس یافتن تماسی
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
contacted محل اتصال تماس گرفتن
faded تماس باهدف از بین رفت
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacts محل اتصال تماس گرفتن
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
ground تماس دادن توپ با زمین
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacting محل اتصال تماس گرفتن
contact محل اتصال تماس گرفتن
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whoosh صدای تماس جسم سریع با هوا
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
interrogator responder دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
negotiation تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
hang up <idiom> جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
stalder circle چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
maximum junction to case thermal impedan مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
negotiations تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
googly توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
memiscus زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
ground zero محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
sclaff تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
answering مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
answered مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
answer مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
hold زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
filler weld جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
holds زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
full تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
fullest تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
disengagement جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
three cushion billiards بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
hovercraft رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
edges اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com