Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
bearing pressure on foundation
فشار تکیه گاهی شالوده
Other Matches
bearing pressure
فشار تکیه گاهی
anchoring effect
اثر تکیه گاهی
bearing stress
تنش تکیه گاهی
support conditions
شرایط تکیه گاهی
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
support pression
فشار تکیه گاه
in and out
گاهی تو و گاهی بیرون
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
substructures
شالوده
infrastructure
شالوده
nitty-gritty
شالوده
footing
شالوده
ground plans
شالوده
ground plan
شالوده
pier foundation
شالوده پی
foundation trench
شالوده
textures
شالوده
texture
شالوده
pedestal
شالوده
erections
شالوده
erection
شالوده
foundation
شالوده
substructure
شالوده
skeletons
شالوده
skeleton
شالوده
pedestals
شالوده
kernels
شالوده
kernel
شالوده
soles
شالوده تنها
foundation
شالوده اصل
earthquake proof foundation
شالوده ضد زلزله
combined footing
شالوده مرکب
skeletonizer
شالوده ریز
strip footing
شالوده نواری
road foundation
شالوده راه
pile foundation
شالوده شمعی
base course
لایه شالوده
footstone
سنگ شالوده
sole
شالوده تنها
foot stone
سنگ شالوده
once in a while
<adv.>
گاهی
now ....now
گاهی ....گاهی
whilom
گاهی
occasionally
<adv.>
گاهی
frequently
[quite often]
<adv.>
گاهی
once in a way
گاهی
sometimes
گاهی
somewhen
گاهی
flexible footing
شالوده انعطاف پذیر
pedestal
پایه مجسمه شالوده
investigation of foundation conditions
تحقیق شرایط شالوده
pedestals
پایه مجسمه شالوده
skeletonize
شالوده چیزی راریختن
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
from time to time
گاه گاهی
at times
گاه گاهی
infrequently
گاه گاهی
now and a
گاه گاهی
once in a blue moon
گاه گاهی
every now and then
گاه گاهی
ill founded
دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
he makes occasional mistakes
گاه گاهی اشتباه میکند
precious metals
سیم وزرو گاهی پلاطین
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
off and on
گاهی هرچند وقت یکبار
hit and miss
گاهی موفق وگاهی مغلوب
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
gapped scale
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
chugs
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
chug
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
huck aback
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
chugged
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things.
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
brochure
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
brochures
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
corposant
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
loll
لم تکیه
accent
تکیه
emphasis
تکیه
leanings
تکیه
accented
تکیه
atonic
بی تکیه
leaning
تکیه
accenting
تکیه
reliance
تکیه
enclitic
بی تکیه
lolled
لم تکیه
lolling
لم تکیه
accumbency
تکیه
unaccented
بی تکیه
recumbency
تکیه
accents
تکیه
lolls
لم تکیه
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
arm rest
تکیه گاه
rests
تکیه دادن
anchorages
تکیه گاه
anchorage
تکیه گاه
leans
تکیه کردن
rest
تکیه دادن
propping
تکیه گاه
rests
تکیه گاه
stand
تکیه گاه
boilerplate
تکیه کلام
catch-phrase
تکیه کلام
bridge seat
تکیه گاه
point of support
تکیه گاه
relying
تکیه کردن
bearing
تکیه گاه
propped
تکیه گاه
support bearing
تکیه گاه
stayed
تکیه مهار
stay
تکیه مهار
to lean on a reed
تکیه بر اب کردن
to base one self
تکیه کردن
leans
تکیه زدن
bolster
تکیه دادن
bolstered
تکیه دادن
bolsters
تکیه دادن
support
تکیه گاه
support roller
تکیه گاه
backrest
تکیه گاه
accentual
تکیه دار
prop
تکیه گاه
to throw oneself on
تکیه کردن بر
catch-phrases
تکیه کلام
rely
تکیه کردن
counterfort
دیوار تکیه
anchor
تکیه گاه
anchoring
تکیه گاه
anchors
تکیه گاه
reclined
تکیه کردن
postpositive
الحاقی و بی تکیه
maulstick
تکیه دست
leaned
تکیه زدن
insisted
تکیه کردن بر
insist
تکیه کردن بر
insisting
تکیه کردن بر
insists
تکیه کردن بر
relies
تکیه کردن
slump over
تکیه زدن
leaned
تکیه کردن
reclines
تکیه کردن
lean
تکیه کردن
lean
تکیه زدن
rest
تکیه گاه
heel rest
تکیه گاه
recline
تکیه کردن
fulcrum
تکیه گاه
relied
تکیه کردن
saddle bearer
تکیه گاه
mahlstick
تکیه دست
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
free support
تکیه گاه ازاد
accentually
مطابق تکیه صدا
accentuates
با تکیه تلفظ کردن
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
leans
تکیه دادن بطرف
propped
تیر شمع تکیه
accentuating
با تکیه تلفظ کردن
abutment
تکیه گاه نیمپایه
arch abutment
تکیه گاه قوس
slogans
تکیه کلام شعار
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
accumbent
تکیه کننده سرغذا
armpits
تکیه گاه ارنج
prop
تیر شمع تکیه
propping
تیر شمع تکیه
journal
تکیه گاه اصلی
support
تکیه گاه پایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com