Dictiornary-Farsi | فشار خون دارد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (13 milliseconds)

English	Persian
To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد


Search result with all words

BNC connector	متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
Other Matches

scalar	متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic	دارای فشار یکسان خط هم فشار
. The car is gathering momentum.	اتوموبیل دارد دور بر می دارد
low head plant	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
Walls have ears <idiom>	دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
high voltage transformer	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
zero insertion force socket	[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
enclave economices	اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears	دیوار موش دارد موش گوش دارد
hypobaric	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
ice push	فشار یخ
pressuring	فشار
brunt	فشار
impact	فشار
pushes	فشار
hydraulic pressure	فشار اب
barometric pressure	فشار جو
isopiestic	هم فشار
impacts	فشار
total pressure	فشار کل
thrust	فشار
fantod	فشار
growing pains	فشار
exertion	فشار
exertions	فشار
weight	فشار
stroke	فشار با پا
isobar	هم فشار
distraint	فشار
pressure	فشار
stress	فشار
isobar	تک فشار
stroked	فشار با پا
isobars	هم فشار
stressing	فشار
strokes	فشار با پا
stresses	فشار
isobars	تک فشار
stroking	فشار با پا
pressured	فشار
zip	فشار
pressures	فشار
zipped	فشار
zipping	فشار
constraint	فشار
violence	فشار
zips	فشار
compression	فشار
pressure sense	حس فشار
atmospheric pressure	فشار جو
presses	فشار
atmospheres	فشار جو
isobare	هم فشار
thrusts	فشار
pressor	فشار زا
pressing	فشار
back iron	بن فشار
sense of pressure	حس فشار
bunt	فشار با سر
strain	فشار
strains	فشار
back pressure	پی فشار
water pressure	فشار اب
push	فشار
pressure curve	خم فشار
atmosphere	فشار جو
pushed	فشار
line of thrust	خط فشار
tensions	فشار
pressure vessel	فشار
low pressure	فشار کم
tension	فشار
thrusting	فشار
press	فشار
low air pressure	فشار هوای کم
barometric pressure	فشار هوا
yerk	فشار دادن
loss of pressure	افت فشار
lateral pressure	فشار جانبی
tension adjustment	میزان فشار
low tension	فشار ضعیف
longitudinal compression	فشار طولی
back pressure	فشار متقابل
back wash	فشار عقب اب
low potential	فشار ضعیف
bar	واحد فشار
bars	واحد فشار
axial thrust	فشار محوری
low pressure	فشار خفیف
antiblackout suit	لباس ضد فشار اب
torsional strain	فشار پیچشی
low pressure	منطقه کم فشار
air lock	راهروی فشار
air pressure	فشار هوا
air pressure gage	فشار سنج
under the stimulus of hunger	از فشار گرسنگی
vapor pressure	فشار بخار
voltmeter	فشار سنج
vapour pressure	فشار بخار اب
ambient pressure	فشار محیط
pushes	فشار دادن
push	فشار دادن
torisonal strain	فشار پیچشی
water guage	فشار سنج اب
water suit	لباس ضد فشار اب
axial pressure	فشار مرکزی
wind pressure	فشار باد
axial pressure	فشار اسهای
griped	مشت فشار
uplift pressure	فشار بالابرنده
impacted	تحت فشار
wheel pressure	فشار چرخ
axial compression	فشار محوری
atmospheric pressure	فشار هوا
beneath	تحت فشار
drop gage	فشار سنج
atmospheric pressure	فشار اتمسفری
low potential system	دستگاه کم فشار
pushed	فشار دادن
hustles	فشار زور
piston pressure	فشار پیستون
reduced pressure	فشار کاهیده
radiation pressure	فشار تشعشع
platen	اهن فشار
platten	اهن فشار
pulse pressure	فشار نبض
pore pressure	فشار درونی
load	فشار مسئولیت
load	بار فشار
reservoir pressure	فشار مخزن
restrainer	فشار دهنده
piezometry	فشار سنجی
hustles	فشار دادن
indicator	فشار سنج
hustled	فشار زور
set forward	فشار پیشروی
hustled	فشار دادن
hustle	فشار زور
hustle	فشار دادن
high-tension	فشار قوی
oppression	فشار افسردگی
loads	فشار مسئولیت
loads	بار فشار
pressure wave	موج فشار
pressure curve	منحنی فشار
thrusting	ضربت فشار
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure head	ارتفاع فشار
pressure gradient	گرادیان فشار
thrust	فشار محوری
pressure gaverner	ناطم فشار
pressure face	سمت فشار
thrust	ضربت فشار
thrusting	فشار محوری
blood pressure	فشار خون
pressure transducer	مبدل فشار
pressure tendency	گرایش فشار
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pressure surface	سطح فشار
pressure adjustment	تنظیم فشار
overlaid	فشار اوردن
thrusts	فشار محوری
pushing	فشار دادن
thrusts	ضربت فشار
pressure drop	افت فشار
low tension magneto	مگنت کم فشار
force	فشار دادن
forces	فشار دادن
absolute pressure	فشار مطلق
forcing	فشار دادن
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
pinches	فشار دادن
pinch	فشار دادن
thrust of the arch	فشار طاق
pushers	فشار دهنده
to squeeze to death	با فشار کشتن
acoustic pressure	فشار صوتی
pressure group	گروه فشار
pressure groups	گروه فشار
pressure	فشار هوا
pressured	فشار هوا
pressures	فشار هوا
to press up	با فشار بالابردن
pressuring	فشار هوا
low voltage	فشار ضعیف
pusher	فشار دهنده