Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
hypotension
فشار خیلی ضعیف وغیرعادی رگها
Other Matches
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
low voltage
فشار ضعیف
low tension
فشار ضعیف
low voltage line
خط فشار ضعیف
low potential
فشار ضعیف
I was laid low with the flu.
آنفولانزا من را خیلی ضعیف کرد.
to lay low
خیلی ضعیف کردن
[بیماری]
low voltage heating
گرمایش فشار ضعیف
low voltage engineering
تکنیک فشار ضعیف
low voltage distribution
پخش فشار ضعیف
low voltage current
جریان فشار ضعیف
low voltage fuse
فیوز فشار ضعیف
low pressure turbine
توربین فشار ضعیف
low voltage projection lamp
لامپ فشار ضعیف
low voltage lamp
لامپ فشار ضعیف
low pressure lamp
لامپ فشار ضعیف
low pressure discharge
تخلیه ی فشار ضعیف
low pressure casing
محفظه ی فشار ضعیف
low pressure boiler
دیگ فشار ضعیف
low pressure plasma
پلاسمای فشار ضعیف
low voltage installation
تاسیسات فشار ضعیف
low voltage plant
تاسیسات فشار ضعیف
low voltage engineering
مهندسی فشار ضعیف
low voltage relay
رله فشار ضعیف
low voltage supply
منبع فشار ضعیف
low voltage switch
کلید فشار ضعیف
low voltage system
سیستم فشار ضعیف
low voltage transformer
ترانسفورماتور فشار ضعیف
low voltage voltmeter
ولتمتر فشار ضعیف
low voltage operation
کاردر فشار ضعیف
low voltage insulator
ایزولاتور فشار ضعیف
low voltage network
شبکه ی فشار ضعیف
low voltage side
سمت فشار ضعیف
low voltage power station
نیروگاه فشار ضعیف
low voltage supply system
سیستم تغذیه فشار ضعیف
p
سیم پیچ فشار ضعیف
low voltage winding
سیم پیچی فشار ضعیف
low pressure mercury lamp
لامپ فشار ضعیف جیوهای
low voltage wiring
سیم کشی فشار ضعیف
low tension battery
باتری فشار ضعیف رادیو
low tension winding
سیم پیچ فشار ضعیف
low voltage arc
قوس نوری فشار ضعیف
low voltage operation
فرایند کار فشار ضعیف
low voltage system
شبکه ی فشار ضعیف تاسیسات فشارضعیف
hypotension
فشار خون خیلی پایین
surged
جریان سریع وغیرعادی
surges
جریان سریع وغیرعادی
surge
جریان سریع وغیرعادی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
softie
پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softies
پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
softy
پسر ضعیف وزن نما ادم ضعیف وسست عنصر
vasa
رگها
arteriovenous
مربوط به رگها
vasomotor
اعصاب محرک رگها
vasomotor nerves
اعصاب محرک رگها
vasomotor
کنترل کننده رگها
hematoma
توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
palled
ضعیف شدن ضعیف کردن
palls
ضعیف شدن ضعیف کردن
palling
ضعیف شدن ضعیف کردن
pall
ضعیف شدن ضعیف کردن
intima
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
weak constitution
بنیه ضعیف ضعف بنیه مزاج ضعیف
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
rattling
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
faintish
ضعیف
poorest
ضعیف
poorer
ضعیف
weak
ضعیف
feeblish
ضعیف
sappy
ضعیف
infirm
ضعیف
poor
ضعیف
languid
ضعیف
slender
ضعیف
weakling
ضعیف
weaknesses
ضعیف
faints
ضعیف
faintest
ضعیف
fainter
ضعیف
weakest
ضعیف
weaklings
ضعیف
weakly
ضعیف
amateurs
ضعیف
swipes
ضعیف
defenceless
ضعیف
weaker
ضعیف
fainted
ضعیف
faint
ضعیف
leaned
ضعیف
leans
ضعیف
puny
ضعیف
languorous
ضعیف
fragile
ضعیف
adynamic
ضعیف
defective
ضعیف
anemic
ضعیف
anile
ضعیف
lean
ضعیف
softest
ضعیف
pusillanimous
ضعیف
slack
ضعیف
slackest
ضعیف
slacks
ضعیف
wonky
ضعیف
soft
ضعیف
softer
ضعیف
asthenic
ضعیف
langorous
ضعیف
poverty-stricken
ضعیف
amateur
ضعیف
poverty stricken
ضعیف
attenuated
ضعیف کردن
attenuate
ضعیف کردن
unnerving
ضعیف کردن
debilitate
ضعیف کردن
unnerves
ضعیف کردن
unnerved
ضعیف کردن
unnerve
ضعیف کردن
dead colour
رنگ ضعیف
flagging
کاهنده ضعیف
attenuates
ضعیف کردن
attenuating
ضعیف کردن
weakens
ضعیف شدن
weakening
ضعیف شدن
weakened
ضعیف شدن
weaken
ضعیف شدن
lean lime
اهک ضعیف
lean concrete
بتن ضعیف
minor control
کنترل ضعیف
enfeeble
ضعیف کردن
miskick
ضربه ضعیف
impuissant
بی قوت ضعیف
daff
ضعیف النفس
saps
ضعیف کردن
weak point
نقطه ضعیف
gleam
نور ضعیف
weak tradition
حدیث ضعیف
weakhearted
ضعیف النفس
decrepit
ضعیف وناتوان
dubs
بازیگر ضعیف
dubbed
بازیگر ضعیف
dub
بازیگر ضعیف
banjo hitter
توپزن ضعیف
water down
<idiom>
ضعیف شدن
gleamed
نور ضعیف
gleaming
نور ضعیف
sapped
ضعیف کردن
sap
ضعیف کردن
imbeciles
ضعیف العقل
imbecile
ضعیف العقل
weak industry
صنعت ضعیف
gleams
نور ضعیف
hacker
تنیسور ضعیف
hackers
تنیسور ضعیف
weak minded
ضعیف الاراده
weak mixture
مخلوط ضعیف
cachectic
ضعیف البنیه
weak economy
اقتصاد ضعیف
loose coupling
جفتگری ضعیف
low current
جریان ضعیف
weak current
جریان ضعیف
hen hearted
ضعیف القلب
shakiest
سست ضعیف
poor lime
اهک ضعیف
puisne
ضعیف نارسا
weak currency
پول ضعیف
soft money
پول ضعیف
low field
میدان ضعیف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com