English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
press فشار دادن با انگشتان
presses فشار دادن با انگشتان
Other Matches
Can count on the fingers of one hand <idiom> رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
hustle فشار دادن
push فشار دادن
presses فشار دادن
pushing فشار دادن
yerk فشار دادن
pushes فشار دادن
hustled فشار دادن
force فشار دادن
forces فشار دادن
forcing فشار دادن
pinch فشار دادن
pinches فشار دادن
press فشار دادن
hustling فشار دادن
pushed فشار دادن
hustles فشار دادن
pushed نشاندن فشار دادن
push نشاندن فشار دادن
pushes نشاندن فشار دادن
squeezes چلاندن فشار دادن
clamped بندزدن فشار دادن
clamps بندزدن فشار دادن
squeezed چلاندن فشار دادن
squeezing چلاندن فشار دادن
clamping بندزدن فشار دادن
clamp بندزدن فشار دادن
trigger squeeze فشار دادن ماشه
squeeze چلاندن فشار دادن
to poke somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tensions بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody کسی را با نوک انگشت فشار دادن
tension بحران تحت فشار قرار دادن
suppress مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing مانع شدن تحت فشار قرار دادن
pushbutton آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppresses مانع شدن تحت فشار قرار دادن
yohan nukite ضربه با انگشتان
with fingers interlocked با انگشتان در هم افتاده
pyon son keut نوک انگشتان
hirake مفصلهای انگشتان
palicoot نوک انگشتان پا
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
to make a typo [American E] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
attack فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
to make a typing error [mistake] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
interdigital واقع در میان انگشتان
interdigitate واقع در میان انگشتان
finger dexterity test ازمون چالاکی انگشتان
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicking فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
embattle حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
athlete's foot ترک خوردن بین انگشتان پا
athlete's foot نوعی مرض قارچی انگشتان
toho اعضای انگشتان نشانه و شست
cat's cradle ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
trap فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keilo ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
spans فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanned فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
home row ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
fantod فشار
strain فشار
constraint فشار
pressing فشار
isobars هم فشار
atmosphere فشار جو
atmospheres فشار جو
stroking فشار با پا
strokes فشار با پا
stroked فشار با پا
stroke فشار با پا
pressure vessel فشار
stresses فشار
distraint فشار
stress فشار
stressing فشار
hydraulic pressure فشار اب
atmospheric pressure فشار جو
back iron بن فشار
pressure curve خم فشار
back pressure پی فشار
total pressure فشار کل
strains فشار
zip فشار
water pressure فشار اب
bunt فشار با سر
pressor فشار زا
sense of pressure حس فشار
pressure sense حس فشار
barometric pressure فشار جو
line of thrust خط فشار
low pressure فشار کم
pressured فشار
push فشار
thrusting فشار
tension فشار
compression فشار
thrusts فشار
tensions فشار
pushes فشار
presses فشار
exertions فشار
exertion فشار
brunt فشار
growing pains فشار
isobare هم فشار
isobar هم فشار
isobar تک فشار
pressure فشار
weight فشار
isobars تک فشار
pushed فشار
press فشار
isopiestic هم فشار
ice push فشار یخ
pressures فشار
impacts فشار
zipped فشار
violence فشار
pressuring فشار
impact فشار
thrust فشار
zips فشار
zipping فشار
isobar surface سطح هم فشار
restrainer فشار دهنده
effective pressure فشار موثر
low air pressure فشار هوای کم
pressure transducer مبدل فشار
electric tension فشار الکتریکی
edge pressure فشار لبه
economic pressure فشار اقتصادی
reduced pressure فشار کاهیده
earth pressure فشار خاک
kinetic pressure فشار سینتیک
pressure tendency گرایش فشار
reservoir pressure فشار مخزن
bearing pressure فشار یاطاقان
excess pressure فشار اضافی
pressure surface سطح فشار
equilibrium vapor pressure فشار به حد تعادل
equilibrium pressure فشار تعادلی
deflationary pressure فشار انقباضی
dynamic pressure فشار دینامیکی
low tension magneto مگنت کم فشار
constant pressure فشار ثابت
deflationary pressure فشار ضدتورمی
longitudinal compression فشار طولی
loss of pressure افت فشار
end thrust فشار محوری
radiation pressure فشار تشعشع
diastolic pressure فشار دیاستولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com