Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
active earth pressure
فشار عامل خاک
Other Matches
cyanogen agent
عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator
محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
capital intensive goods
کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
shells
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell
نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
piggybacks
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
piggyback
سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
EXE file
در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
MS DOS
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
operating
عامل
operative
عامل
operatives
عامل
propellants
عامل
propellant
عامل
assignee
عامل
factor
عامل
operant
عامل
agent representative
عامل
attorney
عامل
attorneys
عامل
device
عامل
factors
عامل
devices
عامل
agencies
عامل
functionery
عامل
acting
عامل
agency
عامل
procurator
عامل
parameter
عامل
principals
عامل
principal
عامل
propellent
عامل
operators
عامل
doers
عامل
doer
عامل
elements
عامل
element
عامل
actions
عامل
action
عامل
active
عامل
procurators
عامل
parameters
عامل
v factor
عامل وی
operator
عامل
coagent
هم عامل
agents
عامل
agent
عامل
operating systems
سیستم عامل
factors
عامل مشترک
noises
عامل مخل
factoring
عامل یابی
factor
عامل مشترک
interleave factor
عامل جاگذاری
sealant
عامل درزگیر
operating system
سیستم عامل
OS
سیستم عامل
noise
عامل مخل
sense organ
عامل احساس
self execuiting
عامل فی نفسه
mouthpiece
سخنگو عامل
mouthpieces
سخنگو عامل
insurance agent
عامل بیمه
managing director
مدیر عامل
managing directors
مدیر عامل
factoring agent
عامل تنزیل
factorization
عامل بندی
leavens
عامل کارگر
general factor
عامل عمومی
human factor
عامل انسانی
preventive
عامل جلوگیری
pesticide
عامل ضد طاعون
pesticides
عامل ضد طاعون
be-all and end-all
عامل عمده
growth factor
عامل رشد
agent
واسطه عامل
limiting factor
عامل محدودکننده
agent
عامل اطلاعاتی
agents
عامل اطلاعاتی
working fluid
سیال عامل
galactogogue
عامل شیرزایاشیرافزا
impelent
عامل محرک
lacrimatory factor
عامل اشک زا
igniting agent
عامل احتراق
idle characters
کاراکترهای عامل
firing device
عامل منفجرکننده
fixing agent
عامل تثبیت
foaming agent
عامل کف زای
hypo
عامل محرک
leaven
عامل کارگر
fusing agent
عامل ذوب
leavening
عامل کارگر
safety factor
عامل تامین
agents
واسطه عامل
dual agent
عامل دو جانبه
potential
عامل بالقوه
executives
مدیر عامل
executive
مدیر عامل
psychochemical agent
عامل عصبی
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
oxidizing agent
عامل اکسنده
disbursing officer
افسر عامل
parasiticide
عامل طفیلی کش
structure factor
عامل ساختار
developer agent
عامل فهور
potential
عامل بالفعل
anticrop agent
عامل ضد غلات
effective
عامل موثر
operating agency
شعبه عامل
operating handle
دستگیره عامل
distractor
عامل حواسپرتی
operating system/
سیستم عامل دو
distilled mustard
عامل خردلی
pull device
عامل کششی
dispersing agent
عامل پاشنده
depressant
عامل پریشانی
demasking agent
عامل عریانساز
precipitant
عامل رسوب
precipitating factor
عامل اشکارساز
absorbent
عامل جذب
presses
عامل موثر
common factor
عامل مشترک
characteristic action
عامل مشخصه
chemical agent
عامل شیمیایی
press
عامل موثر
combination influence
عامل ترکیبی
coefficient
عامل مشترک
coefficients
عامل مشترک
biological agent
عامل میکربی
biological agent
عامل زیستی
cyanogen agent
عامل سیانید
bleaching agent
عامل رنگبر
blister agent
عامل تاول زا
blowing agent
عامل پف کننده
potential
<adj.>
عامل بالقوه
passives
غیر عامل
acting company
شرکت عامل
adhesion agent
عامل چسبندگی
prime mover
عامل محرک کل
addition agent
عامل افزودنی
executive agent
عامل اجرایی
reactor
عامل واکنش
reducing agent
عامل کاهنده
active material
مواد عامل
releasing agent
عامل رهاکننده
active defense
دفاع عامل
factor of safety
عامل تامین
factor of production
عامل تولید
prime movers
عامل محرک کل
unique factor
عامل یگانه
active defense
پدافند عامل
acid function
عامل اسیدی
passive
غیر عامل
masking agent
عامل پوشاننده
aborticide
عامل سقط
extrinsic factor
عامل خارجی
absorbing agent
عامل جذب
air entraining agent
عامل هوادهنده
active element
عنصر عامل
factor of safety
عامل اطمینان
reducer
عامل کم کننده
accountable disbursing officer
افسر عامل
reactors
عامل واکنش
reactor
عامل عکس العمل
reactors
عامل عکس العمل
fluorinating agent
عامل فلوئوردار کننده
sequestering agent
عامل کمپلکس دهنده
determinant
عامل تعیین کننده
counter agent
عامل خنثی کننده
determinants
عامل تعیین کننده
break bulk agent
عامل تفکیک محصولات
common factor variance
پراکنش عامل مشترک
confusion agent
عامل گیج کننده
skip factor
فاکتور یا عامل نمو
chlorinating agent
عامل کلردار کننده
choking agent
عامل خفه کننده
chromophore
عامل رنگی ملکول
combination influence
مکانیسم عامل مرکب
incapacitating agent
عامل بیهوش کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com