Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
to cram
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to mug up
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to swot
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
Search result with all words
compression
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
DOR
سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
Other Matches
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self-
فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested
فشرده انباشته شده بهم فشرده
Intel
فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
read head
هد خواندن راس خواندن
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
squeezing
فشرده
compressive
فشرده
strained
فشرده
condensed
فشرده
compressed
فشرده
squeezes
فشرده
squeezed
فشرده
squeeze
فشرده
condensed
به هم فشرده
congested
در هم فشرده
intensive
فشرده
package program
برنامه فشرده
diced
رقابت فشرده
dice
رقابت فشرده
depressed
فشرده شدن
packed decimal
دهدهی فشرده
incompressible
فشرده نشدنی
fasciated
بهم فشرده
press board
مقوای فشرده
press part
بخش فشرده
packing
فشرده سازی
massive
گنده فشرده
dices
رقابت فشرده
dicing
رقابت فشرده
concise
لب گو فشرده ومختصر
repressed brick
اجر فشرده
lasers
دیسک فشرده
laser
دیسک فشرده
crushed
<adj.>
<past-p.>
فشرده شده
ice crete
بتون فشرده
massively
گنده فشرده
steel aloy
فولاد فشرده
seried
بهم فشرده
mass practice
تمرین فشرده
condensive load
بار فشرده
compact section
مقطع فشرده
compress
هم فشرده کردن
compresses
هم فشرده کردن
compressing
هم فشرده کردن
compact disk
دیسک فشرده
alloy steel
فولاد فشرده
packs
فشرده سازی
pack
فشرده سازی
cast up
فشرده کردن
cast iron
فولاد فشرده
coarctate
بهم فشرده
succinct
مجمل فشرده
compaction
فشرده سازی
condensed type
چاپ فشرده
compactions
فشرده سازی
compressed file
فایل فشرده
compressed air
هوای فشرده
condensed type
نوع فشرده
massively
ساختمان فشرده ماسیو
principal types of foot
فشرده کننده آب سنگین
massive
ساختمان فشرده ماسیو
air compressor
هوای فشرده ساز
condensed structural formula
فرمول ساختاری فشرده
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
decompress
ناهم فشرده کردن
packing density
تراکم فشرده سازی
compacts
بهم فشرده خلاصه
prestressed concrete
بتن پیش فشرده
press
تاکتیک دفاعی فشرده
compact
جمع وجور فشرده
compact
بهم فشرده خلاصه
laminated plastic material
ماده فشرده متورق
compacted
جمع وجور فشرده
pinch effect
اثر فشرده سازی
compacted
بهم فشرده خلاصه
compacting
جمع وجور فشرده
compacting
بهم فشرده خلاصه
compacts
جمع وجور فشرده
die pressed part
بخش فشرده حدیدهای
repressed brick
اجر فشرده شده
CD audio
روی دیسک فشرده
bumped
بار فشرده شده
presses
تاکتیک دفاعی فشرده
compander
فشرده و نافشرده کننده
packed decimal
عدد اعشاری فشرده
forced alternating current
جریان متناوب فشرده
packed snow
برف فشرده شده
CD DA
روی دیسک فشرده
compacted
روی دیسک فشرده را میدهد
fractal
روش فشرده سازی تصاویر
compaction
فشرده سازی متراکم کردن
images
فشرده سایز داده یک تصویر
mode
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
image
فشرده سایز داده یک تصویر
compacts
روی دیسک فشرده را میدهد
CDs
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
disc
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
discs
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
compact
روی دیسک فشرده را میدهد
modes
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
CD
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
compacting
روی دیسک فشرده را میدهد
file compression utility
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
discrete
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
compressing
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
international file format
استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
compresses
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compress
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
phalanxes
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
phalanx
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
pneumatic
پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
IFF
استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
asymmetric video compression
استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
compressors
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
CSLIP
گونهای از پتروکل SLIP که داده را پیش از ارسال فشرده میکند
compressor
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
CD E
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
CDs
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
decompression
تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
picture
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictured
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picturing
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pic
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
CD
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
blast hole drill
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
reduces
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduce
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
CD I
این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
pictures
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
CD quality
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
reducing
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
compact
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacts
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacting
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
mdr
ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش یا حرکت به محلی از حافظه فشرده میکند
FIF
فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
fractal
قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacted
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
pcm
روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
hovercrafts
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
DoubleSpace
برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
DV I
سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
Huffman code
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
JPEG
استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
intoning
خواندن
misread
بد خواندن
lip read
لب خواندن
misreading
بد خواندن
intone
خواندن
intones
خواندن
intoned
خواندن
recitation
از بر خواندن
recitations
از بر خواندن
to take lessons
یا خواندن
lip-reads
لب خواندن
lip-read
لب خواندن
read
خواندن
misreads
بد خواندن
reading age
سن خواندن
readings
خواندن
reading
خواندن
rhapsodiz
خواندن
reads
خواندن
trills
با تحریر خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
trilled
با تحریر خواندن
trill
با تحریر خواندن
scanned
با وزن خواندن
scan
با وزن خواندن
perusing
بدقت خواندن
spell
پی بردن به خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
spells
پی بردن به خواندن
chitter
اواز خواندن
lull
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulls
لالایی خواندن
cantillate
با اواز خواندن
beatified
مبارک خواندن
beatifies
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
beatifying
مبارک خواندن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com