English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
dye marker فشفشه نشان کننده
Other Matches
flare فشفشه روشن کننده
flares فشفشه روشن کننده
pyrotechnics مواد فشفشفهای فشفشه روشن کننده
marking round گلوله نشان کننده
marking round تیر نشان کننده
flares فشفشه
rocketing فشفشه
flare فشفشه
rocketed فشفشه
squibs فشفشه
dye marker فشفشه
squib فشفشه
rocket فشفشه
rockets فشفشه
pyropowder باروت فشفشه
pyrotechnics ترقه فشفشه
very pistol طپانچه فشفشه انداز
squibs کنایه فشفشه درکردن
squib کنایه فشفشه درکردن
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
pointers اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointer اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
control buoy بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
chars نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
char نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
markings نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
marking نشان دار سازی نشان
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
marks نشان کردن نشان
mark نشان کردن نشان
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
symbol نشان
benchmark نشان
shows نشان
refrigeratory تب نشان
insignia نشان
brand نشان
branding نشان
symptoms نشان
symptom نشان
brands نشان
targets نشان
tracks نشان
trackless بی نشان
signal نشان
traceless بی نشان
signaled نشان
unmarked بی نشان
signalled نشان
indice نشان
tokens نشان
token نشان
banner نشان
insigne نشان
banners نشان
stamps نشان
shew نشان
tracked نشان
grammalogue نشان
printless بی نشان
targeting نشان
indicium نشان
showed نشان
show نشان
hash mark خط نشان
attributing نشان
attributes نشان
attribute نشان
target نشان
track نشان
stamp نشان
targetted نشان
slurring نشان
slurred نشان
slur نشان
impress نشان
benchmarks نشان
tallying خط نشان
tallying نشان
tally خط نشان
tally نشان
tallies خط نشان
slurs نشان
emblems نشان
emblem نشان
targeted نشان
presaging نشان
presages نشان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com