Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to run on chapters
فصل ها را دنبال هم انداختن
Other Matches
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
attachment
دنبال
in the wake of
در دنبال
player
[American E]
زن دنبال کن
philanderers
زن دنبال کن
pick-up artist
زن دنبال کن
pickup artist
زن دنبال کن
dangler
دنبال رو
rears
دنبال
rearing
دنبال
pursuit
دنبال
pope's nose
دنبال چه
pursuits
دنبال
philanderer
زن دنبال کن
parsmip nose
دنبال چه
reared
دنبال
rear
دنبال
give chase
دنبال کردن
traces
دنبال کردن
traced
دنبال کردن
graph follower
دنبال گر گراف
continue
دنبال کردن
tandom connection
اتصال دنبال هم
track
دنبال کردن
pursuant
دنبال کننده
chasers
دنبال کننده
chaser
دنبال کننده
tracked
دنبال کردن
tracks
دنبال کردن
courses
:دنبال کردن
trackers
دنبال کننده
dogs
دنبال کردن
dogging
دنبال کردن
dog
دنبال کردن
coursed
:دنبال کردن
roil
دنبال هم دویدن
course
:دنبال کردن
continues
دنبال کردن
He is looking for trouble.
دنبال شر می گردد
trace
دنبال کردن
chases
دنبال کردن
chasing
دنبال کردن
reopening
دنبال کردن
pursue
دنبال کردن
reopen
دنبال کردن
tracker
دنبال کننده
pursuing
دنبال کردن
pursues
دنبال کردن
pursued
دنبال کردن
chased
دنبال کردن
chase
دنبال کردن
continuator
دنبال کننده
What are you looking for ?
دنبال چی؟ می گردی ؟
reopened
دنبال کردن
to give chase
دنبال کردن
reopens
دنبال کردن
tow
دنبال خود کشیدن
tows
دنبال خود کشیدن
stick with
<idiom>
دنبال کردن کاری
dogging
مثل سگ دنبال کردن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
dogs
مثل سگ دنبال کردن
follow the ball
دنبال توپ فرستادن
attend
از دنبال امدن منتظرشدن
attending
از دنبال امدن منتظرشدن
run close
سخت دنبال کردن
attends
از دنبال امدن منتظرشدن
dog
مثل سگ دنبال کردن
pound the pavement
<idiom>
دنبال کار گشتن
One must let sleeping dogs lie.
دنبال شر نباید رفت
To be on someone trail. To trace someone.
رد کسی را دنبال کردن
to follow ones nose
دنبال قسمت خودرفتن
ask for trouble
<idiom>
دنبال دردسر گشتن
To follow up (trace) a matter (case).
موضوعی را دنبال کردن
careerism
دنبال کردن شغل
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
دنبال روی دیگری
tagger
تنکه دنبال کننده
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
phliander
دنبال زنی افتادن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
look (someone) up
<idiom>
به دنبال کسی گشتن
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
let down
پایین انداختن انداختن
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
To go about ones business.
دنبال کار خود رفتن
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
pursuit of happiness
به دنبال رضایت خاطر
[خرسندی]
look (something) up
<idiom>
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
philander
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
fool's errands
فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errand
فرستادن دنبال نخود سیاه
to pursue pleasure
دنبال خوش گذرانی رفتن
follow out
اخذ نتیجه دنبال کردن
to run any one hard
کسیرا سخت دنبال کردن
I sent him on an errand.
اورا دنبال یک کاری فرستادم
sink one's teeth into
<idiom>
با جدیت دنبال کاری رفتن
I'll look into the matter.
من موضوع را دنبال خواهم کرد.
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
practise or tice
دنبال کردن مشق دادن
run-down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
The dinner will be followed by a concert.
به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
reoccupy
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
to keep at some work
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
the police are on his track
مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
career women
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career woman
زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
entrain
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
We are hunting for a vacant flat.
دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
lay deacon
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
bargain hunter
کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
to be after somebody
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
To fetch and varry for someone .
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
gaze hound
تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
follow up
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
follow through
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to search
[for]
[someone]
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
They are openly seeking his being sacked.
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
functions
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functioned
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
fetch
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetches
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
coach dog
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
fetched
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
pot boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler
کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
paths
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
path
لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
sea anchor
وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
scalar
نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
interactive
محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions.
به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او
[زن]
به دنبال راه حل های تازه می رود.
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
followed
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follow
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
follows
پیچ دادن به بالای گوی بیلیاردکه گوی اصلی به دنبال گوی هدف می رود
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
chases
دنبال کردن شکار کردن
follow
متابعت کردن دنبال کردن
chasing
دنبال کردن شکار کردن
chase
دنبال کردن شکار کردن
prosecuted
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecutes
دنبال کردن پیگرد کردن
chace
دنبال کردن شکار کردن
follows
متابعت کردن دنبال کردن
prosecuting
دنبال کردن پیگرد کردن
prosecute
دنبال کردن پیگرد کردن
chased
دنبال کردن شکار کردن
followed
متابعت کردن دنبال کردن
fell
انداختن
souse
انداختن
felled
انداختن
benite
به شب انداختن
flings
انداختن
hurl
انداختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com