English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
drift space فضای تبدیل تحمیل
Other Matches
buncher space فضای تحمیل سرعتی
drift tunnel تونل تبدیل تحمیل
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
incurrence تحمیل
infliction تحمیل
modulation تحمیل
protrusions تحمیل
coercion تحمیل
imposition تحمیل
protrusion تحمیل
exaction تحمیل
possibly تحمیل
imposing تحمیل کننده
inflicts تحمیل کردن
imposes تحمیل کردن
saddle تحمیل کردن
put-upon تحمیل کردن بر
impose تحمیل کردن
forcing تحمیل کردن
cark تحمیل کردن
frequency modulation تحمیل بسامدی
protruding تحمیل کردن
forces تحمیل کردن
force تحمیل کردن
protruded تحمیل کردن
put upon تحمیل کردن بر
protrude تحمیل کردن
protrudes تحمیل کردن
imponent تحمیل کننده
unmodulated تحمیل ناشده
saddled تحمیل کردن
saddles تحمیل کردن
exactor تحمیل کننده
exactable قابل تحمیل
superimposable قابل تحمیل
superimposition تحمیل زائد
demodulation تحمیل زدایی
demodulator تحمیل زدا
velocity modulation تحمیل سرعتی
fm , f.m. تحمیل بسامدی
inflicting تحمیل کردن
inflicted تحمیل کردن
inflict تحمیل کردن
dictating تحمیل کردن
dictates تحمیل کردن
dictated تحمیل کردن
dictate تحمیل کردن
exacting تحمیل کننده
density modulation تحمیل تکاثفی
pushy تحمیل کنننده
negative modulation تحمیل منفی
burden تحمیل کردن
pushiest تحمیل کنننده
pushier تحمیل کنننده
positive modulation تحمیل مثبت
amplitude modulation تحمیل دامنهای
burdens تحمیل کردن
leviable قابل تحمیل
procrustean تحمیل کننده
horn in تحمیل کردن
modulator مرحله تحمیل گر
dictate تحمیل کردن
inflictable تحمیل کردنی
modulator electrode الکترد تحمیل گر
imposable قابل تحمیل
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
taxed تحمیل تقاضای سنگین
exacted تحمیل کردن بر درست
exact تحمیل کردن بر درست
self sustained تحمیل شده بنفس
exacts تحمیل کردن بر درست
tax تحمیل تقاضای سنگین
synchrocyclotron سیکلوترون تحمیل بسامدی
modulated wave موج تحمیل شده
self imposed برخود تحمیل شده
self-imposed برخود تحمیل شده
demodulation کشف تحمیل زدایی
spark gap modulator تحمیل گر دهانه جرقهای
levied تحمیل نام نویسی
f m cyclotron سیکلوترون تحمیل بسامدی
levy تحمیل نام نویسی
levying تحمیل نام نویسی
velocity modulated tube لامپ تحمیل سرعتی
frequency modulated cyclotron سیکلوترون تحمیل بسامدی
taxes تحمیل تقاضای سنگین
put قراردادن تحمیل کردن بر
levies تحمیل نام نویسی
puts قراردادن تحمیل کردن بر
q demodulator تحمیل زدای کیو
putting قراردادن تحمیل کردن بر
lobbied تحمیل گری کردن
lobbies تحمیل گری کردن
put on : تحمیل کردن گذاردن
burden بارکردن تحمیل کردن
lobby تحمیل گری کردن
burdens بارکردن تحمیل کردن
binary to hexadecimal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
tasks تهمت زدن تحمیل کردن
forcing بازور جلو رفتن تحمیل
to lay on بستن مالیات تحمیل کردن
hazing تحمیل کار سخت یا زیاد
task تهمت زدن تحمیل کردن
force بازور جلو رفتن تحمیل
forces بازور جلو رفتن تحمیل
self charging تحمیل شونده بنفس خود خودکار
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
imposes تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
impose تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
constraining بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrain بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
out of door فضای ازاد
lacuna فضای خالی
subspace فضای فرعی
open area فضای ازاد
image space فضای تصویر
space فضای خالی
expanse فضای زیاد
lebensraum فضای حیاتی
eucleadian space فضای اقلیدسی
free space فضای ازاد
vacuum فضای تهی
out of doors فضای ازاد
vacuumed فضای تهی
vacuuming فضای تهی
spaces فضای خالی
free space فضای خالی
life space فضای زیست
phase space فضای فاز
psychological space فضای روانی
floorage فضای صحن
floor space فضای اشکوب
hollow space فضای توخالی
cavity فضای مجوف
cavity فضای خالی
cavities فضای خالی
campuses فضای باز
boot فضای ترانک
void فضای خالی
phase space فضای فازی
masks پوشاندن فضای
fornix فضای مجوف
expanses فضای زیاد
biosphere فضای زیست
aerospace فضای هوایی
campus فضای باز
vacuums فضای تهی
gross space فضای کلی
reflector space فضای بازتابی
aerospace فضای ماوراء جو
danger space فضای خطرناک
vacuity فضای خالی
bad break فضای خالی
dead space فضای راکد
dead space فضای مرده
workspace فضای کاری
acceleration space فضای شتاب
cylinder capacity فضای سیلندر
cellarage فضای زیرزمین
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
covered space فضای پوشیده
mask پوشاندن فضای
covered space فضای سر پوشیده
cavities فضای مجوف
atmospheric environement فضای جوی
opened فضای باز
opens فضای باز
clearance فضای بیکار
clearance فضای بازی
airspace فضای هوایی
open فضای باز
deep space فضای سه بعدی
work space فضای دایر
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
fanfares نمایش در فضای باز
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
perspective space نمایش فضای سه بعدی
runout فضای عمل یک سیستم
payload space فضای بار مفید
crookes dark space فضای تاریک کاتد
cathode glow فضای روشن کاتد
aston dark space فضای تاریک استن
landscape garden طراحی فضای سبز
open cut حفاری در فضای باز
airspace control کنترل فضای هوایی
address apace فضای آدرس دهی
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
cathode dark space فضای تاریک کاتد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com