Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
boot
فضای ترانک
Other Matches
trunk line
خط ترانک
trunk cable
کابل ترانک
trunks
مدار ترانک
idle trunck
ترانک ازاد
trunk line
رابط ترانک
trunk
مدار ترانک
trunk call
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
trunk connection
اتصال مشترکین از طریق ترانک
trunk calls
مکالمه مشترکین از طریق ترانک
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
clearance
فضای بیکار
floor space
فضای اشکوب
clearance
فضای بازی
lebensraum
فضای حیاتی
atmospheric environement
فضای جوی
floorage
فضای صحن
phase space
فضای فاز
campuses
فضای باز
reflector space
فضای بازتابی
phase space
فضای فازی
cavities
فضای خالی
cavities
فضای مجوف
cavity
فضای خالی
out of door
فضای ازاد
open area
فضای ازاد
fornix
فضای مجوف
aerospace
فضای ماوراء جو
aerospace
فضای هوایی
space
فضای خالی
gross space
فضای کلی
spaces
فضای خالی
image space
فضای تصویر
hollow space
فضای توخالی
lacuna
فضای خالی
vacuum
فضای تهی
vacuumed
فضای تهی
free space
فضای ازاد
acceleration space
فضای شتاب
free space
فضای خالی
biosphere
فضای زیست
vacuums
فضای تهی
void
فضای خالی
life space
فضای زیست
vacuuming
فضای تهی
campus
فضای باز
subspace
فضای فرعی
psychological space
فضای روانی
dead space
فضای مرده
danger space
فضای خطرناک
coordination sphere
فضای کوئوردیناسیون
cylinder capacity
فضای سیلندر
expanse
فضای زیاد
expanses
فضای زیاد
mask
پوشاندن فضای
airspace
فضای هوایی
covered space
فضای پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
cellarage
فضای زیرزمین
opens
فضای باز
masks
پوشاندن فضای
eucleadian space
فضای اقلیدسی
cavity
فضای مجوف
deep space
فضای سه بعدی
vacuity
فضای خالی
work space
فضای دایر
workspace
فضای کاری
bad break
فضای خالی
out of doors
فضای ازاد
opened
فضای باز
dead space
فضای راکد
open
فضای باز
hair space
فضای باریکی درچاپ
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
fanfare
نمایش در فضای باز
catcher space
فضای اوسیلاسیون زای
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
foresheets
فضای جلوی قایق
cathode glow
فضای روشن کاتد
drift space
فضای تبدیل تحمیل
buncher space
فضای تحمیل سرعتی
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
furnace room
فضای داخل کوره
danger space
فضای هوایی خطرناک
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
floor space occupied
فضای مورد نیاز
fanfares
نمایش در فضای باز
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
aston dark space
فضای تاریک استن
metric space
فضای متریک
[ریاضی]
margin
زمان یا فضای اضافی
atmosphere
فضای اطراف هرجسمی
atmospheres
فضای اطراف هرجسمی
vector space
فضای برداری
[ریاضی]
metric space
فضای متری
[ریاضی]
Euclidean space
فضای اقلیدسی
[ریاضی]
topological space
فضای توپولوژیک
[ریاضی]
linear space
فضای خطی
[ریاضی]
vector space
فضای خطی
[ریاضی]
linear space
فضای برداری
[ریاضی]
to close airspace
محصورکردن فضای هوایی
airspace
[over a country]
فضای هوایی
[در کشوری]
landscape garden
طراحی فضای سبز
margins
زمان یا فضای اضافی
interstaller space
فضای بین- ستارهای
loading space
فضای قابل بارگیری
perimeter
فضای احاطه کننده
perimeters
فضای احاطه کننده
blank
سفید فضای خالی
blankest
سفید فضای خالی
address apace
فضای آدرس دهی
airspace control
کنترل فضای هوایی
anode dark space
فضای تاریک اند
phase space cell
پیل فضای فاز
inane
چرند فضای نامحدود
memory address space
فضای نشانی حافظه
open cut
حفاری در فضای باز
trough of the sea
فضای میان دو موج
the infinite space
فضای بیکران لاینتاهی
runout
فضای عمل یک سیستم
perspective space
نمایش فضای سه بعدی
payload space
فضای بار مفید
glade
فضای میان جنگل
glades
فضای میان جنگل
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
hyphenated
نوشته شده با فضای خالی
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
airspace control
کنترل کردن فضای هوایی
caret
نشانه " ^ " در فضای کلید کنترل
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
outer space
فضای خارج از هوا یا جوزمین
cod
فضای داخل خلیج یادریاچه
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
space
فضای خالی بین حروف یا خط ها
bossing
[فضای خالی زیر پنجره]
air-hole
[تهویه فضای خالی سرداب]
pre-Hilbert space
فضای ضرب داخلی
[ریاضی]
inner product space
فضای ضرب داخلی
[ریاضی]
three-dimensional space
فضای سه بعدی
[ریاضی]
[فیزیک]
user area
فضای مخصوص استفاده کننده
low memory
فضای حافظه تا چند کیلوبایت
clearance
هوا فضای خالی فاصله
spaces
فضای خالی بین حروف یا خط ها
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
to close airspace
مسدود کردن فضای هوایی
controlled airspace
فضای هوایی کنترل شده
space above property
فضای قسمت بالای ملک
broadcasts
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcast
توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
dead space
زاویه بیروح فضای کور
deep space
فضای خارج از منضومه شمسی
fifo
فضای ذخیره سازی موقت
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
capacities
فضای فراهم برای ذخیره سازی
zap
حذف داده موجود در فضای کاری
marquees
فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
zapped
حذف داده موجود در فضای کاری
zapping
حذف داده موجود در فضای کاری
zaps
حذف داده موجود در فضای کاری
claustrophobia
مرض ترس از فضای تنگ ومحصور
gaps
فضای بین دادههای ذخیره شده
gap
فضای بین دادههای ذخیره شده
input
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
marks
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
capacity
فضای فراهم برای ذخیره سازی
agora
[فضای باز عمومی در یونان باستان]
inputted
بلاک داده ارسالی به فضای ورودی
road space
فضای اشغالی از جاده به وسیله ستون
clipboard
1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
clipboards
1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
aerospace
فضای هوایی بالای منطقه عملیات
space
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
annulus
فضای بین دوایر متحد المرکز
spaces
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
immediate
فضای حافظه اصلی و سریع در کامپیوتر
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
anode glow
شعله مثبت فضای روشن اند
fogging
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
control zone
منطقه فضای هوایی تحت کنترل
fill
رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
fills
رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
highs
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
marquee
فضای انتخابی توسط وسیله انتخاب
storage
چاپ محتوای فضای ذخیره سازی
plenum
فضای اشغال شده بوسیله ماده
plenums
فضای اشغال شده بوسیله ماده
highest
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
operand
فضای یک عملوند در دستور برنامه نویسی
work
فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
compressing
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
storage
فضای لازم برای ذخیره سازی داده
worked
فضای حافظه که اپراتور اشغال کرده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com