English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
dead space فضای مرده
Other Matches
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
one man یک مرده
dead مرده
in the dust مرده
low-spirited دل مرده
at rest مرده
hearse مرده کش
lifeless مرده
hearses مرده کش
extinct مرده
defunct مرده
one-man یک مرده
vapid مرده
low spirited دل مرده
exanimate مرده
his heart sank دل مرده شد
six feet under <idiom> مرده
deceased مرده
dead time زمان مرده
swell موج مرده
swells موج مرده
resurrection man مرده دزد
idle turn کلاف مرده
dead storage حجم مرده
dead storage گنجایش مرده
autopsies تشریح مرده
still born مرده بدنیاامده
dead volume حجم مرده
necrophagous مرده خور
dull finish رخده مرده
reliquiae مرده ریگ
resurrectionist مرده دزد
dull finish کالیبر مرده
down with him مرده باد
saprophage مرده خوار
exanimate دل مرده وبیروح
death's head جمجمه مرده
death watch پاسبان مرده
death feigning مرده نمایی
death day سال مرده
deadness حالت مرده
out of play توپ مرده
slaked lime اهک مرده اهک مرده
playing dead مرده نمایی
deadball توپ مرده
pah مرده شور
death masks قیافه مرده
time lags زمان مرده
morgues مرده خانه
morgue مرده خانه
air slaked lime اهک مرده
living corpse مرده متحرک
necrophobia مرده هراسی
necropsy مرده نگری
necrolatry مرده پرستی
necromania مرده پرستی
cremation مرده سوزانی
cremations مرده سوزانی
necrophagous مرده خوار
death mask قیافه مرده
defunct مرده درگذشته
widowers مرد زن مرده
necrophilia مرده گرایی
autopsy تشریح مرده
murrain گوشت مرده
stillbirths مرده زاد
stillbirth مرده زاد
blate روح مرده
dead ball توپ مرده
dead as a d. بکلی مرده
dead band نوار مرده
dead rise فاصله مرده
swelled موج مرده
dead soils خاکهای مرده
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
idle wire سیم مرده
parted درگذشته مرده
dead load بار مرده
widower مرد زن مرده
inhumationist مرده خاک کن
time lag زمان مرده
non productive time زمان مرده
ground swell موج مرده
lyke wake پاسبانی مرده در شب
gralloch احشای گوزن مرده
funeral home مرده شوی خانه
necromimesis خود مرده انگاری
autopsies تشریح نسج مرده
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
plague on it مرده شورش ببرد
departed مرده درگذشته مرحوم
protoxlead سنگ مرده مرتک
d. paleness رنگ ارام مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
cadaveric دارای رنگ مرده
blast it مرده شورش را ببرد
balefire اتش مرده سوزانی
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
mortuaries مرده شوی خانه
mortuary مرده شوی خانه
time lag فاصله زمانی مرده
dead-house مرده شوی خانه
time lags فاصله زمانی مرده
autopsy تشریح نسج مرده
aeropause منطقه جوی مرده
death mask ماسک صورت مرده
inheritances مرده ریگ وراثت
eloge ستایش شخص مرده
sequestrum قسمت بافت مرده
sloughy شبیه پوست مرده
still born مرده زاییده شده
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
death masks ماسک صورت مرده
inheritance مرده ریگ وراثت
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
palling تابوت محتوی مرده حائل
deathy مرگ نما مرده وار
natimortality امار مرده زاییده شدگان
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
heritage مرده ریگ سهم موروثی
palls تابوت محتوی مرده حائل
palled تابوت محتوی مرده حائل
pall تابوت محتوی مرده حائل
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
prosector تشریح کننده بدن مرده
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
it is not true that he is dead اینکه میگویند مرده است حق ندارد
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
crematory کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
incinerator کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
clavus میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyre توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyres توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
transmigration حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
But his body was eventually recovered. اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
give someone an inch and they will take a mile <idiom> اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
infarct ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
direct loading مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
reflector space فضای بازتابی
cylinder capacity فضای سیلندر
opens فضای باز
covered space فضای پوشیده
vacuum فضای تهی
opened فضای باز
cellarage فضای زیرزمین
covered space فضای سر پوشیده
workspace فضای کاری
eucleadian space فضای اقلیدسی
open فضای باز
psychological space فضای روانی
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
airspace فضای هوایی
clearance فضای بازی
clearance فضای بیکار
subspace فضای فرعی
work space فضای دایر
bad break فضای خالی
aerospace فضای ماوراء جو
aerospace فضای هوایی
space فضای خالی
dead space فضای راکد
spaces فضای خالی
void فضای خالی
deep space فضای سه بعدی
danger space فضای خطرناک
vacuity فضای خالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com