English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (4 milliseconds)
English Persian
actual فعلی
actuals فعلی
present-day فعلی
Other Matches
assumed position موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
present conditions شرایط فعلی
nonce مقصود فعلی
current ratio وضعیت فعلی
current graph نمودار فعلی
acceptance by conduct قبول فعلی
actual state of affairs وضع فعلی
celestial gion کره فعلی
capital value ارزش فعلی
present value ارزش فعلی
very واقعی فعلی
status quo وضع فعلی
present value ارزش فعلی
present worth ارزش فعلی
current purchasing power قدرت خرید فعلی
current directory دایرکتوری جاری یا فعلی
for the nonce برای مقصود فعلی
net present value ارزش فعلی خالص
current location counter شمارنده مکان فعلی
verbal فعلی تحت اللفظی
currents فعلی اخرین اطلاعات
current فعلی اخرین اطلاعات
alien متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
physical ترتیب فعلی کابلها در شبکه
aliens متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
cumulative preferential سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
an inceptive فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
discounted cash flow ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
an inceptive verb فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
input/output آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
To preserve the status quo . وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
do [verb] روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
operand عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
an impersonal verb فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
ends روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
devices کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
DSW کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
traces روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
trace روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
plotters رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotter رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
failures بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
current operating allowance سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com