Dictiornary-Farsi | فعل see در گذشته sawمیشود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (23 milliseconds)

English	Persian
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود


Other Matches

due out	از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
to say nothing of <conj.>	گذشته از
bypast	گذشته
preceded	گذشته
gone by	گذشته
bygone	گذشته
spun or span	گذشته
due out	گذشته
asides	گذشته از
foreby	گذشته
forepassed	گذشته
forepast	گذشته
past	گذشته
not to speak of <conj.>	گذشته از
and certainly not <conj.>	گذشته از
oldest	گذشته
older	گذشته
old	گذشته
not to mention <conj.>	گذشته از
historical	گذشته
agone	گذشته
aside from	گذشته از
beyoned the pale	از حد گذشته
by gone	گذشته
foretime	گذشته
last night	شب گذشته
departed	گذشته
last a	گذشته
yesternight	شب گذشته
let [leave] alone <conj.>	گذشته از
over with	گذشته
aside	گذشته از
What is past is past . what is gone is gone .	گذشته ها گذشته
sup.latest or last	تازه گذشته
the preterite tense	زمان گذشته
the present and the past	گذشته و حال
the present and the past	حال و گذشته
the present and the past	اکنون و گذشته
redolence	خاطرات گذشته
retrospective falsification	تحریف گذشته
stale cheque	چک تاریخ گذشته
the past tense	زمان گذشته
self devoted	از خود گذشته
self giving	از خود گذشته
sware	گذشته swear
the year past	سال گذشته
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
furthermore	از این گذشته
further on	از این گذشته
upheld	گذشته uphold
outdid	گذشته outdo
bled	گذشته Bleed
pt	زمان گذشته
whish	بسرعت گذشته
ultimo	در ماه گذشته
ultimo	ماه گذشته
on top of this <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	از این گذشته
over and above <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	گذشته از این
on top of this <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	گذشته از این
in addition <adv.>	گذشته از این
further [moreover] <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	گذشته از این
aside from that <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	گذشته از این
beyond that <adv.>	گذشته از این
on top of that <adv.>	گذشته از این
over and above <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	از این گذشته
moreover <adv.>	از این گذشته
in addition <adv.>	از این گذشته
further [moreover] <adv.>	از این گذشته
besides <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	از این گذشته
also [moreover] <adv.>	از این گذشته
additionally <adv.>	از این گذشته
on to <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
swore	گذشته sweatr
also	گذشته از این
regression	بازگشت به گذشته
past	گذشته از ماورای
yesteryear	سال گذشته
besides <adv.>	گذشته از این
backs	عقبی گذشته
back	عقبی گذشته
last sunday	یکشنبه گذشته
exposed	سر راه گذشته
bygone	چیزهای گذشته
in the p	درزمان گذشته
forby <adv.>	از این گذشته
out of date	از تاریخ گذشته
nostalgia	حسرت گذشته
belated	ازموقع گذشته
belatedly	ازموقع گذشته
past tense	زمان گذشته
yesterday	زمان گذشته
in a. to this	گذشته ازاین
rode	گذشته ride
retrospect	شامل گذشته
last week	هفته گذشته
furthermore <adv.>	از این گذشته
over and above	گذشته ازاین
desperado	از جان گذشته
by gone	چیزهای گذشته
by gone	قدیمی گذشته ها
past years	سالهای گذشته
over-	گذشته اضافی
over	گذشته اضافی
retroactive	معطوف به گذشته
furthermore <adv.>	گذشته از این
last year	سال گذشته
late	تازه گذشته
expired	گذشته از موعد
ex post	به اعتبار گذشته
next week	هفته گذشته
sprang	گذشته gnirps
lastmonth	ماه گذشته
desperate	از جان گذشته
retrospect	نگاه به گذشته
overdue	از موعد گذشته منقضی
latest	تازه گذشته اینده
one cannot put back the time <proverb>	زمان گذشته نیاید به بر
gladiator	پهلوان از جان گذشته
ex post facto	شامل اصول گذشته
gladiators	پهلوان از جان گذشته
took	زمان گذشته فعل take
longest	دیر گذشته ازوقت
came	گذشته فعل امدن
long-	دیر گذشته ازوقت
secondary	حاکی از زمان گذشته
longed	دیر گذشته ازوقت
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
got	زمان گذشته فعل get
ultimo	مربوط به ماه گذشته
not to mention	گذشته از قطع نظر از
longs	دیر گذشته ازوقت
longer	دیر گذشته ازوقت
long	دیر گذشته ازوقت
overdue draft	برات سررسید گذشته
retroact	شامل گذشته شدن
To review the past in ones minds eye .	گذشته را از نظر گذراندن
The water has risen over his head . <proverb>	آب از سرش گذشته است .
passe	کهنه مسلک گذشته
During the past few days.	طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries.	درطی قرنهای گذشته
Joking apart.	از شوخی گذشته ( جدی )
(a) while back <idiom>	هفتها یا ماهای گذشته
kamikaze	خلبان ازجان گذشته ژاپنی
sped	گذشته و قسمت سوم speed
slept	گذشته و قسمت سوم sleep
strove	گذشته وقسمت سوم strive
slotted	قسمت سوم و گذشته slot
sought	گذشته و قسمت سوم seek
rapped	گذشته و قسمت سوم rap
past	پیشینه وابسته بزمان گذشته
lit	زمان گذشته فعل light
knelt	گذشته و قسمت سوم kneel
in the last fortnight	دراین پانزده روز گذشته
spoiled or spoilt	گذشته و قسمت سوم spoil
let bygones be bygones <idiom>	فراموش کردن اتفاقات گذشته
He is past work.	دیگر از سن کار کردنش گذشته
Act according to the previous procedure.	بترتیب گذشته عمل کنید
shone	گذشته و اسم مفعول shine
retroactively	چنانکه شامل گذشته شود
wist	دانستن گذشته فعل wit
we cannot undo the past	چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
letter of d ult	مامه سوم ماه گذشته
over a	گذشته ازسن بلوغ یا12سال
her prime of life is past	عنفوان جوانی وی گذشته است
chickens come home to roost <idiom>	چوب کارهای گذشته را خوردن
adside from	صرفنظر از اینکه گذشته از این
of late years	دراین چند سال گذشته
high time	اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
the past	چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
unwound	زمان گذشته و اسم مفعول unwind
spilt	زمان گذشته و اسم مفعول spill
pled	زمان گذشته و اسم مفعول plead
repaid	زمان گذشته و اسم مفعول repay
halcyon	ایام خوب گذشته روز ارام
laid	زمان گذشته و اسم مفعول lay