Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English
Persian
aphonia
فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
Other Matches
vocal cords
تارهای صوتی رشتههای صوتی یا اوایی
glottis
دهانه حنجره فاصله بین تارهای صوتی
hydrogen embrittleness
فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
warp patterning
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
atony
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonia
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
aliasing
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
bumblebees
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebee
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
polyphone
جعبه موسیقی حرف دو صوتی یا چند صوتی
audio mixer
میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
sonic boom
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
sonic booms
انفجار صوتی شکستن دیوار صوتی
strangles
خفگی
sultriness
خفگی
stuffiness
خفگی
obtuseness
خفگی
mugginess
خفگی
strangling
خفگی
asphyxiation
خفگی
asphyxia
خفگی
damping
خفگی
suffocation
خفگی
end brush
تارهای انتهایی
fire damp
خفگی اتش
suffocation
اختناق خفگی
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
offset wraps
تارهای مخالف
[لول باف]
ravel
شانه مخصوص جداکردن تارهای نخ
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
stadia points
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
curved weft
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
weaving shed
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
due to
بعلت
owing to
بعلت
on account of
بعلت
by reason of
بعلت
donkey sonar
ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
on
بعلت بطرف
whenas
بعلت اینکه
overcasting
شیرازه بافی
[جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
guardian by nurture
قیم بعلت پرورش
posteriori
با پی بردن ازمعلول بعلت
conk out
<idiom>
بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored
مورد احترام بعلت قدمت
lazy lines
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
finality
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
seize
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
take over
بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
blows
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
cenogenesis
تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
blow
ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
absences
فقدان
forfeits
فقدان
apyrexy
فقدان تب
forfeiture
فقدان
absence
فقدان
forfeiting
فقدان
forfeit
فقدان
forfeited
فقدان
lacks
فقدان
lack
فقدان
deficiency
فقدان
loss
فقدان
lacked
فقدان
deficiencies
فقدان
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
nominative subject
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
attaint
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
season cracking
ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
sofar
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
anosmia
فقدان حس شامه
lack of incentive
فقدان انگیزه
loss of accuracy
فقدان دقت
amenorrhea
فقدان قاعدگی
analgesia
فقدان حس درد
inattention
فقدان توجه
loss of claim
فقدان غرامت
lack
فقدان کسری
deprivations
فقدان انعزال
deprivation
فقدان انعزال
akinesthesia
فقدان حس حرکت
incapacity
فقدان اهلیت
lacks
فقدان کسری
lacking
فقدان کمبود
insanitation
فقدان بهداشت
hypoprosessis
فقدان توجه
lacked
فقدان کسری
absence of intention
فقدان قصد
hypoprosexia
فقدان توجه
incoordination
فقدان هم اهنگی
acathexis
فقدان نیروگذاری
bronchial asthma
تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
the losser of a child
فقدان یا داغ فرزند
aniconia
فقدان تصویر ذهنی
achroma
فقدان رنگ دانه
acrotism
فقدان ضربان یا تپش
achromia
فقدان رنگ دانه
anhedonia
فقدان احساس لذت
ahedonia
فقدان احساس لذت
anandria
فقدان ویژگیهای نرینگی
want
کسر داشتن فقدان
ineligibility
فقدان شرایط لازم
wanted
کسر داشتن فقدان
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
inhospitality
فقدان مهمان نوازی
anorgasmia
فقدان اوج جنسی
anorgasmy
فقدان اوج جنسی
inconsequence
فقدان ارتباط منطقی
inclemency
بی اعتدالی فقدان ملایمت
interdiction
فقدان اهلیت محجوریت
bumper
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers
توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
colourblindness
فقدان قوه تشخیص رنگ
acheilia
فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
bedsore
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
achlorhydria
فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
anuresis
فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
count out of the house
مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
misses
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed
از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
paranoia
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
foreclose
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia
ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
forecloses
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
anoxia
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
sonic
صوتی
phonic
صوتی
sound powered
صوتی
phonography
صوتی
acoustic
صوتی
vowel
صوتی
vowels
صوتی
monaural
یک صوتی
vocal
صوتی
vocals
صوتی
archer
راکت صوتی
audio range
ناحیه صوتی
sound probe
گیرنده صوتی
sound powered telephone
تلفن صوتی
sound powered
وسیله صوتی
contrapuntal
چند صوتی
archer
موشک صوتی
sound vibration
ارتعاش صوتی
archers
راکت صوتی
archers
موشک صوتی
audio frequency
فرکانس صوتی
sounp power
توان صوتی
sound wave
موج صوتی
audio frequency amplifier
فزونساز صوتی
audio oscillator
اوسیلاتور صوتی
sound energy
انرژی صوتی
sound discipline
انضباط صوتی
hammer box
چکش صوتی
hammer box
ضارب صوتی
sonic frequency
بسامد صوتی
phonetic system
سیستم صوتی
humming noise
اغتشاش صوتی
phonetic alphabet
الفبای صوتی
phoneme
صدای صوتی
phoneme
حرف صوتی
hummed
اغتشاش صوتی
sonar
ردیاب صوتی
sound channel
مسیرعبور صوتی
sound bars
نوارهای صوتی
sound frequency
بسامد صوتی
hum
اغتشاش صوتی
sonic depth finder
ژرفایاب صوتی
sonic delay line
خط تاخیری صوتی
fathometer
سوند صوتی
sound waves
موج صوتی
hums
اغتشاش صوتی
acoustic intensity
شدت صوتی
soundtracks
حاشیهی صوتی
acoustical sound enclosure
روپوش صوتی
soundtrack
حاشیهی صوتی
acoustical surveillance
مراقبت صوتی
phonology
نظام صوتی
sounded
موج صوتی
sound
موج صوتی
sound barrier
مانع صوتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com