Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (7 milliseconds)
English
Persian
aluminum
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminium
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
Other Matches
aluminium
الومینیوم
alaminum
الومینیوم
alumina
اکسید الومینیوم
aluminiferous
الومینیوم دار
aluminous
مربوط به الومینیوم
aluminous
محتوی الومینیوم
aluminous
الومینیوم دار
aluminum oxide
اکسید الومینیوم
aluminum alloy
الیاژ الومینیوم
aluminum coat
روکش الومینیوم
aluminium foil
کاغذ الومینیوم
alumina
گل پاک یا اکسید الومینیوم
bauxite
هیدروکسید الومینیوم بوکسیت
aluminize
روکش ساختن از الومینیوم
sapphires
سیلیکات الومینیوم و منیزیم
sapphire
سیلیکات الومینیوم و منیزیم
artificial aging
افزایش استحکام الومینیوم
anodization
پوشش الومینیوم از اکسیدالومینیوم
aluminize
روکش بااب الومینیوم دادن
turquois
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
aluminum coating by spraying amalgamate
روکش الومینیوم کردن امیختن
kyanite
سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
alum
سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
alclad
نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
turquoise
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoises
فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
euclase
بریلیوم و الومینیوم برنگ سبز روشن یا ابی
beryl
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
alodine
نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
bandolite
ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
anodize
روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
aluminum pigmented dope
لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
harmotome
سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
icebox rivet
میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
aluminum paste
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
nitralloy
قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
torpex
نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
summary
اختصاری
summaries
اختصاری
brevity code
کد اختصاری
brevity code
رمز اختصاری
brevity code
علامت اختصاری
summary jurisdictions
محاکمات اختصاری
summary trial
محاکمه اختصاری
summary
موجز اختصاری
summaries
موجز اختصاری
summery proceedings
دادرسی اختصاری
outline utility
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
m
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
namely
بنام
for the love of
بنام ,
in f.of
بنام
in the name of justice
بنام عدالت
name
بنام صداکردن
preconize
بنام فراخواندن
names
بنام صداکردن
the lot fell upon me
قرعه بنام من اصابت کرد
jutte
نوعی سلاح بنام ده دست
ghostwrite
بنام شخص دیگری نوشتن
pennyweight
سنگ گوهر فروشان که برابر است با 71555/1گرم و نشان اختصاری
aaron's beard
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
namesake
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namesakes
کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
misname
بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
emmer
نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
lima bean
نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
asp
نوعی مار بنام لاتین haje Naja
parian
وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
p code
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
hare and hounds
بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
Jesuit
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuits
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
morse alphabet or code
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
parbasis
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
FDDI
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
limitation of actions
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
Pashtan
قبایل پشتو
[که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
scotland yard
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
e mail
علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
Call a spade a spade.
<proverb>
بیل را بیل بنام.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com