Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
beryllium
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
Other Matches
beryllium
بریلیوم
blacks
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
euclase
بریلیوم و الومینیوم برنگ سبز روشن یا ابی
beryl
سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
grizzly
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
خاکستری یا مایل به خاکستری
As a mark of respect ( esteem) .
بعلامت احترام
masurium
فلزمازوریوم بعلامت a
How very odd. Well I never.
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
terbium
عنصر فلزی کمیاب بعلامت Tb
tellurium
شبه فلز کمیابی بعلامت Te
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
He nodded.
سرش راتکان داد ( بعلامت موافقت )
He shook his head.
سرش راتکان داد (بعلامت مخالفتی ونفی )
nod
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nods
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
protest flag
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
nodded
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
nodding
تکاندادن سر بعلامت توافق سرتکان دادن باسراشاره کردن
hoick
فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
steel dam
سد فولادی
steel square
گونیای فولادی
steel wire rope
طناب فولادی
steel sheet piling
سپرکوبی فولادی
steel wire
سیم فولادی
armature
میله فولادی
steel sheet
ورق فولادی
steel jacket
پوشش فولادی
steel framed structured
سازه فولادی
steel framed structured
ساختمان فولادی
steel pipe
لوله فولادی
gratings
شبکه فولادی
grating
شبکه فولادی
steel bands
نوار فولادی
steel band
نوار فولادی
flexible steel wire rope
طناب فولادی خم شو
steel industries
صنایع فولادی
steelblue
<adj.>
<noun>
آبی فولادی
steel cap
کلاه فولادی
cogged ingot
شمشه فولادی
steel chimmey
دودکش فولادی
steel construction
ساختمان فولادی
cogged ingot
شمش فولادی
steel facing membrane
پرده فولادی
steeliness
خاصیت فولادی
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
pile planking
دیوار سپر فولادی
reinforced concrete construction
ساختمان بتن فولادی
building steel lathing
بافت ساختمان فولادی
rolled steel joist
تیرچه فولادی نوردشده
reinforced concrete carcase
اسکلت بتن فولادی
flexible mild steel wire rope
طناب فولادی نرم
extra special flexible wire rope
طناب فولادی ویژه
steel blue
رنگ ابی فولادی
high carbon steel
فولادی با میزان کربن 5/0%تا 50/1%
gusset
صفحه فولادی اتصال
gussets
صفحه فولادی اتصال
reinforced concrete pipe
لوله بتن فولادی
tubular steel scaffold
داربست لولهای فولادی
styluses
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
steel casting
پروفیل فولادی ریخته گری
stand
بستهای فولادی کورهای بلند
stilus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
styli
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
stylus
قلم فولادی حکاکی وگراورسازی
high quality sheet steel
ورق فولادی با کیفیت خوب
concrete steel
سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
sheet pile
سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
capel
سرپوش فلزی انتهای کابلهای فولادی
billeting
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
billeted
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
billets
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
hawser
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
rolling
نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
billet
دال فولادی جهت اتقال نیروبه شبکه یا کف پی
tempered steel
فولادی که درگرما عمل اورده شده باشد
hawsers
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
grizzles
خاکستری
salt-and-pepper
خاکستری
ashen
خاکستری
gray
خاکستری
ash coloured
خاکستری
drabbest
خاکستری
drabber
خاکستری
drab
خاکستری
grizzled
خاکستری
ashy
خاکستری
cinderous
خاکستری
cindery
خاکستری
grizzling
خاکستری
grizzle
خاکستری
cinerarium
خاکستری
cinerary
خاکستری
pewter
خاکستری
grey
خاکستری
grayer
خاکستری
grayest
خاکستری
greyest
خاکستری
greyer
خاکستری
knuckle sprue
استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
jigs
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jig
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
greyly
بارنگ خاکستری
grey tin
قلع خاکستری
median gray
خاکستری متوسط
mottled pig iron
چدن خاکستری
He (his hair) turned grey.
مویش خاکستری شد
grey propaganda
تبلیغات خاکستری
grayness
خاکستری بودن
greyish
مایل به خاکستری
ash gray
خاکستری رنگ
cinereous
خاکستری رنگ
gray scale
اندازه خاکستری
earth light
روشنایی خاکستری
earth shine
روشنایی خاکستری
gray ramus
شاخه خاکستری
neapolitan ointment
روغن خاکستری
mercurial unguent
روغن خاکستری
gray bearded
رنگ خاکستری
grey unguent
روغن خاکستری
gray cast iron
چدن خاکستری
gray or mercurial unguent
روغن خاکستری
grizzly bear
خرس خاکستری
greyness
خاکستری بودن
grayish
متمایل به خاکستری
grey cast iron
چدن خاکستری
livid
خاکستری رنگ
grayness
رنگ خاکستری
gray matter
ماده خاکستری
greyness
رنگ خاکستری
grayly
بطور خاکستری
grey iron foundry
ریخته گری خاکستری
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
dark grey
رنگ خاکستری تیره
grizzling
نالیدن خاکستری کردن
ashen
دارای رنگ خاکستری
hoary
سفید مایل به خاکستری
grizzling
خرس خاکستری امریکا
grizzle
خرس خاکستری امریکا
grizzles
خرس خاکستری امریکا
grizzles
نالیدن خاکستری کردن
grizzle
نالیدن خاکستری کردن
image contrast
درجه خاکستری تصویر
isabel
زرد مایل به خاکستری
high test grey iron
چدن خاکستری پرارزش
griseous
خاکستری مایل به ابی
isabella
زرد مایل به خاکستری
krimmer
پوست گوسفند خاکستری
grege
اردهای مایل به خاکستری
grey iron scrap
قراضه اهن خاکستری
lyard
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
thalamic
ماده خاکستری مغز میانی
iron-grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron gray
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
رنگ خاکستری وسیاه اهن
podzolization
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
taupe
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
slate
<adj.>
<noun>
رنگی میان آبی و خاکستری
Euro-
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
lyart
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
slate blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
euro
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
hoar
سفید مایل به خاکستری موسفید
teal blue
رنگ ابی مایل به خاکستری
reed valve
شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
bed plate
پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
gray matter
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
sallow
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
monochrome
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
olive gray
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
grizzled
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
thalamus
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
baseplate
پایه فولادی پیش ساخته چدنی که به عنوان فونداسیون برای یک موتور به کار می رود
rollpin
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
grisaille
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
beige
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
grivet
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
grey scale
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
grey matter
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
cirro status
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
composite video
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
blae
ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
Rudbar
شهر رودبار
[این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com