English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
forward bow spring فنر جلوی سینه کشتی
Other Matches
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
at the fore در جلوی کشتی
fore and aft واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
bows سینه کشتی
bowed سینه کشتی
bow سینه کشتی
bowing سینه کشتی
on the bow در جهت سینه کشتی
bog توپچی سینه کشتی یا توپچی جلو تانک باطلاق
bogs توپچی سینه کشتی یا توپچی جلو تانک باطلاق
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
brooches گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooch گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
redbreast پرنده سینه سرخ سینه سرخ
former جلوی
feont جلوی
frontward جلوی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
before my very eyes جلوی چشمهایم
in the way جلوی راه
prior پیشین جلوی
forwarded جلوی گستاخ
sincipital واقع در جلوی سر
forward جلوی گستاخ
fore جلوی درجلو
fore جلوی قایق
ackermanaxle محور جلوی اتومبیل
nose spray بسکهای جلوی گلوله
bowling crease خط موازی جلوی پایه ها
decked سکوی جلوی تانک
windshield شیشه جلوی اتومبیل
wind screen شیشه جلوی اتومبیل
decks سکوی جلوی تانک
afterleech بادبان جلوی قایق
prowords کلمات جلوی جملات
windshields شیشه جلوی اتومبیل
bow قسمت جلوی قایق
deck سکوی جلوی تانک
Get out of my sight! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
googol عدد یک با صد صفر در جلوی ان
camber انحنای جلوی اسکی
foresheets فضای جلوی قایق
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
forward area منطقه جلوی رزم
forward echelon رده جلوی نبرد
front mud guard گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my face! <idiom> از جلوی چشمم دور شو!
anticum جرز جلوی معبد
bows قسمت جلوی قایق
head sail بادبان جلوی دکل
bowing قسمت جلوی قایق
bowed قسمت جلوی قایق
cambers انحنای جلوی اسکی
to stop the bus جلوی اتوبوس را گرفتن
to get in the way جلوی راه را گرفتن
under one's nose <adv.> جلوی چشم کسی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
jibbed بادبان سه گوشه جلوی دکل
to nip something in the bud از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
nip in the bud <idiom> از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
jib بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs بادبان سه گوشه جلوی دکل
Accidents wI'll happen . جلوی اتفاق رانتوان گرفت
To keep prices down. جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
forwards سه بازیگر جلوی تور والیبال
to bridle one's own tongue جلوی زبان خودرا گرفتن
To teach grandma to suck eggs. جلوی لوطی معلق زدن
hold one's fire <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
foresail بادبان سه گوش در جلوی دکل
front wheel suspension اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
forebody بدنه قسمت جلوی ناو
metopon قسمت جلوی زائده جلومغز
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
There is nothing to prevent me. هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. جلوی پدرش سیگار نمی کشد
panels قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
panel قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
Come and get warm by the fire . بیا جلوی آتش که گرم بشوی
foreland زمین جلوی موضع دماغه سنگر
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
It took place under my very eyes. درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Drop me by the phone booth. مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to get in somebody's way جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to bolt somebody out [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
leading point نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
hold one's tongue <idiom> جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
He parked the car right in front of the garage. درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mizzen staysail بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
tacked گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
It is never too late to mend. هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
fore check جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
Drop me off in front of the train station! من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
ante-choir [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
muzzle boresight حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
to let rip حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
I dare you to say it to his face. خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
end on سینه به سینه
white steaming light سینه
thoraxes سینه
petto سینه
chest to chest سینه به سینه
bowed سینه
breasts سینه
bows سینه
bowing سینه
bow سینه
mandrel or dril سینه
pulmonory سل سینه
heart سینه
thoraces سینه
hearts سینه
bosom سینه
bust سینه
forecastle سینه
thorax سینه
breast سینه
ball flower گل سینه
busts سینه
busted سینه
bosoms سینه
busting سینه
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
crawled سینه خیز
heart ache سینه سوزی
heart burninig سینه سوز
brooches سنجاق سینه
crawls سینه خیز
preened سنجاق سینه
preen سنجاق سینه
preening سنجاق سینه
gasoem قفسه سینه
forward turret توپ سینه
kist قفسه سینه
brooch سنجاق سینه
lumber's line خط سینه ناو
he beat his breast او به سینه خودزد
head rope طناب سینه
line of attack سینه شمشیرباز
preens سنجاق سینه
lubber's line نشانگر سینه
To beat ones breast. سینه زدن
lungwort سینه دارو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com