English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
Other Matches
tariffs تعرفه گمرکی
custom tariff تعرفه گمرکی
tariff تعرفه گمرکی
customs duty تعرفه گمرکی
customs tariff تعرفه گمرکی
tariff عوارض تعرفه گمرکی
brussels nomenclature تعرفه گمرکی بروکسل
tariffs عوارض تعرفه گمرکی
protective tariffs تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
tariff تعرفه گمرگی تعرفه بندی کردن
tariffs تعرفه گمرگی تعرفه بندی کردن
interim فیمابین فاصله
horse trade بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
inclearing همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
Finland کشور فنلاند
Finland خلیج فنلاند
finnish زبان مردم فنلاند
finn اهل کشور فنلاند
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
nordic council فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
removable برداشته شدنی
from among ازمیان
irremovable برداشته نشدنی ثابت
warped surface سطح تاب برداشته
surmount ازمیان برداشتن
wiping ازمیان بردن
to sweep away ازمیان برداشتن
to pass off ازمیان رفتن
abolish ازمیان بردن
wipes ازمیان بردن
surmounting ازمیان برداشتن
across ازمیان ازوسط
surmounted ازمیان برداشتن
from the dead ازمیان مردگان
wiped ازمیان بردن
To be lost . To disappear . ازمیان بر افتادن
surmounts ازمیان برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
abrogate ازمیان بردن
wipe ازمیان بردن
He wants to bite off more than he can chew. لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
the murder is out پرده از روی کار برداشته شد
abrogates ملغی ازمیان بردن
to get anything out of the way کاری را ازمیان برداشتن
chiasma امیزش ازمیان یا از پهنا
the fish smacks of the tin ماهی بوی حلبی را برداشته است
sententiously چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
phototype کلیشهای که از عکس برداشته شده است
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
atrip لنگر از زمین برداشته امادهء حرکت
bound barrel لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
abolishing ازمیان بردن منسوخ کردن
abolishes ازمیان بردن منسوخ کردن
irremovability حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
embryoctony ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
slewing rate نرخ عبور یک کاغذ سفید ازمیان چاپگر
An investigation has already been instigated. قدم اول برای بررسی پیش از این برداشته شده بود .
war head قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
hard-up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard up جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
tariff تعرفه
tariffs تعرفه
raiway tariff تعرفه
access panel پانل یا قابی که برای اسانترکردن تعمیرات وبازرسی براحتی برداشته و یانصب میشود
prohibitive tariff تعرفه ممانعتی
fitness report تعرفه خدمتی
general tariff تعرفه عمومی
tariff classification تعرفه بندی
tariff schedule جدول تعرفه
protective tariffs تعرفه حمایتی
import tariff تعرفه واردات
base rate تعرفه مبنا
domestic tariff تعرفه داخلی
export charge تعرفه صادرات
export duty تعرفه صادرات
export tariff تعرفه صادرات
base rates تعرفه مبنا
import charge تعرفه واردات
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
impost تعرفه بندی کردن
railroad tariff تعرفه راه اهن
tariff kisting فهرست بندی تعرفه ها
tariff regulations مقررات تعرفه بندی
flexible tariff تعرفه انعطاف پذیر
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
railway rates تعرفه یا کرایههای راه اهن
brussels nomenclature رده بندی تعرفه بروکسل
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
general agreement on tariff & trade (gat موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
port a punch card علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
customs entry form افهارنامه گمرکی
customs agent نماینده گمرکی
custom union اتحادیه گمرکی
custom duties حقوق گمرکی
customs duties حقوق گمرکی
clearance ترخیص گمرکی
customs dutios حقوق گمرکی
debenture گواهینامه گمرکی
customs duties عوارض گمرکی
customs tariff حقوق گمرکی
treaty duty حق متعارف گمرکی
customs duty عوارض گمرکی
bonded good کالای گمرکی
bonded ware house انبار گمرکی
customs union اتحادیه گمرکی
customs duty حقوق گمرکی
aweigh تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
duty free بخشوده از حقوق گمرکی
customs declaration افهار نامه گمرکی
duty free معاف از عوارض گمرکی
duties free معاف از حقوق گمرکی
duty free فاقد حقوق گمرکی
dutiable مشمول حقوق گمرکی
customs declaration اظهار نامه گمرکی
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
duty free معاف ازحقوق گمرکی
customs broker واسطه امور گمرکی
customs agent واسطه کارهای گمرکی
drawback برگشت حقوق گمرکی
drawbacks استرداد حقوق گمرکی
quayage عوارض گمرکی و دریایی
drawbacks برگشت حقوق گمرکی
preferential duties حقوق گمرکی امتیازی
drawback استرداد حقوق گمرکی
custom حقوق گمرکی گمرک
countervailing duty حقوق گمرکی جبرانی
countervailing duties حقوق گمرکی جبرانی
free of charge معاف از حقوق گمرکی
free of duty معاف از عوارض گمرکی
lutine bell زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
duties paid حقوق گمرکی پرداخت شده
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
Customs and Excise اداره حقوق و عوارض گمرکی
prohibitive tariff حقوق گمرکی منع کننده
specific duties عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
free zone منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
ad valorem duty حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
ad valorem duty حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
tonnage حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
ddp paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
discriminating tariff شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
out of bond کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
corporate [commercial] <adj.> بازرگانی
for-profit <adj.> بازرگانی
business <adj.> بازرگانی
relating to business <adj.> بازرگانی
commercial <adj.> بازرگانی
traded بازرگانی
mercantile agent بازرگانی
commerce بازرگانی
merchantry بازرگانی
emporetic بازرگانی
trade بازرگانی
commercial بازرگانی
trading بازرگانی
mercantile بازرگانی
logogriph نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
trade fair نمایشگاه بازرگانی
trades unions اتحادیه بازرگانی
business موسسه بازرگانی
businesses موسسه بازرگانی
jobbing واسطه بازرگانی
sea borne commerce بازرگانی دردریا
balance of trade تراز بازرگانی
bilateral trade بازرگانی دو طرفه
bill exchange برات بازرگانی
trade union اتحادیه بازرگانی
trade unions اتحادیه بازرگانی
trade mark علامت بازرگانی
volume of trade حجم بازرگانی
trade secret اسرار بازرگانی
trade secrets اسرار بازرگانی
trade deficit کسری بازرگانی
emporium مرکز بازرگانی
emporiums مرکز بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
trade fairs نمایشگاه بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
merchant banks بانک بازرگانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com