English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English Persian
representative arts فنون نمایشی
Other Matches
tactics فنون
know how فنون
poetics فنون شاعری
projective techniques فنون فرافکن
observational techniques فنون مشاهده
liberal art فنون ذوقی
virtuosity استعدادهنرهای زیبا یا فنون
tactics روشها و فنون جنگی
technologies فنون شگرد شناسی
liberal art هنرها یا فنون ازاد
technology فنون شگرد شناسی
tacticians با تدبیر متخصص فنون جنگی
tactician با تدبیر متخصص فنون جنگی
strategies فنون سوق الجیشی استراتژی
strategy فنون سوق الجیشی استراتژی
military strategy فنون سوق الجیشی نظامی
technique فنون انجام کار یا تولید وسیله
techniques فنون انجام کار یا تولید وسیله
kata فنون کلاسیک و منتخب جودو فرم
throws باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throwing باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
throw باخت عمدی پرتاب توپ به بالا در موقع سرویس فنون پرتابی
epideictic نمایشی
exhibitive نمایشی
flashier نمایشی
showdowns نمایشی
showdown نمایشی
flashiest نمایشی
expository نمایشی
flashy نمایشی
dramatically نمایشی
scenic نمایشی
dramatic نمایشی
expositive نمایشی نمایشگاهی
false arch قوس نمایشی
hot dogging عملیات نمایشی
ideogramic نمایشی تجسمی
ideogrammic نمایشی تجسمی
performing arts هنرهای نمایشی
stagy نمایشی صحنهای
display architecture معماری نمایشی
figure skating یخ بازی نمایشی
demonstration effect اثر نمایشی
demo نمونه نمایشی
display menu فهرست انتخاب نمایشی
traversed حرکت نمایشی اسب
traverse حرکت نمایشی اسب
performing وابسته به هنرهای نمایشی
mock up نمونه نمایشی کالا
showboat نمایشی بازی کردن
traverses حرکت نمایشی اسب
traversing حرکت نمایشی اسب
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
demonstrability نمایشی نمایش دادنی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
academic assault شمشیر بازی نمایشی
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
problem plav نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
to put over a play موافق بدادن نمایشی شدن
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
dramaturge نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
varieties نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
variety نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
showdown چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
colour صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colours صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
logistics شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
colour صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colours صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
mosaic حرف نمایشی در سیستمهای ویدیویی که از نقاط کوچک تشکیل شده است
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
multiviewports صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
flattest صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
presentation graphics گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
monitors صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitored صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
analogues صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
analogue صفحه نمایشی که از سیگنال ورودی ممتد برای کنترل رنگهای صفحه نمایش استفاده میکند به طوری که بتواند یک محدوده مشخص از رنگها را نمایش دهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com