Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
telescopy
فن استعمال دوربین
Other Matches
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
استعمال دود استعمال دخانیات
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
lens distortion
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
expenditure
استعمال
employment
استعمال
application
استعمال
applications
استعمال
use
استعمال
uses
استعمال
desuetude
عدم استعمال
abused
سوء استعمال
employing
استعمال کردن
disuse
عدم استعمال
abused
بد استعمال کردن
abuse
سوء استعمال
maltreatment
سوء استعمال
abuse
بد استعمال کردن
usage
نحوه استعمال
cranage
استعمال جرثقیل
abuses
بد استعمال کردن
usages
عرف استعمال
usage
عرف استعمال
usages
نحوه استعمال
using
استعمال مصرف
abusing
سوء استعمال
bilinguality
استعمال دوزبان
employs
استعمال کردن
employed
استعمال کردن
employ
استعمال کردن
abusing
بد استعمال کردن
bilingualism
استعمال دوزبان
abuses
سوء استعمال
use
استعمال مصرف
exercises
استعمال کردن
exercised
استعمال کردن
exercise
استعمال کردن
smoking
استعمال دخانیات
overkill
استعمال بیش از حد
riflery
استعمال تفنگ
value in use
ارزش استعمال
user cost
هزینه استعمال
graphics
فن استعمال نمودار
applications
موارد استعمال
application
موارد استعمال
use value
ارزش استعمال
tutoyer
استعمال کردن
uses
استعمال مصرف
applies
استعمال کردن
apply
استعمال کردن
misapplication
سوء استعمال
misusage
سوء استعمال
misapplication
استعمال بیجا
law of use
قانون استعمال
unworn
استعمال نشده
ill use
بد استعمال کردن
abusive
سوء استعمال
nicotian
دود استعمال کن
ill usage
سوء استعمال
overuse
استعمال مفرط
applying
استعمال کردن
law of disuse
قانون عدم استعمال
malapropism
سوء استعمال کلمات
users
استعمال کننده کاربر
catachresis
استعمال غلط کلمه
mitering
استعمال تاج اسقفی
vernacularism
استعمال زبان محلی
nicotian
استعمال کننده دخانیات
mitring
استعمال تاج اسقفی
The habit of smoking.
عادت به استعمال دخانیات
outward application
استعمال برونی یا خارجی
no smoking allowed
استعمال دخانیان ممنوع
user
استعمال کننده کاربر
dosage
مقدار استعمال دارو
dosages
مقدار استعمال دارو
deverbative
بصورت مشتق استعمال شده
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
holophrastic
استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
oxymoron
استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
instrumentation
تنظیم اهنگ استعمال الت
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
telescopist
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
smokers
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
smoker
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
malapropism
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstemious
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
junkies
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
junkie
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
utilization
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
far sighted
دوربین
long sighted
دوربین
binocular
دوربین
telescopes
دوربین
far seeing
دوربین
presbyopic
دوربین
longsighted
دوربین
opera glasses
دوربین
camera
دوربین
telescope
دوربین
far-sighted
دوربین
night glass
دوربین شب
cameras
دوربین
the penetration of a telescope
دوربین
nicotinism
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
purist
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
zoomorphism
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
purists
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
gun sight
دوربین توپ
hypermetrope
ادم دوربین
CCTV camera
دوربین امنیتی
security camera
دوربین امنیتی
observation camera
دوربین امنیتی
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
surveillance camera
دوربین امنیتی
kodak
دوربین عکاسی
metascope
دوربین تک چشمی
miniature camera
دوربین مینیاتوری
telescopes
دوربین نجومی
box cameras
دوربین قوطی
box camera
دوربین قوطی
spyglass
دوربین کوچک
telescope
دوربین نجومی
the penetration of a telescope
قوه دوربین
reflex sight
دوربین منشوری
camera-shy
بیزار از دوربین
opticians
دوربین فروش
reticle
عدسی دوربین
vial
حباب دوربین
theodo;ite
دوربین مهندسی
binocular
دوربین دوچشمی
binocular
دوربین دو چشم
camera tube
دوربین تلویزیونی
television camera tube
دوربین تلویزیونی
drawtube
لوله دوربین
director sight
دوربین هادی
sights
دوربین دیدن
coarse sight
دوربین یدکی
cross hair
خط داخل دوربین
color camera
دوربین رنگی
computing sight
دوربین محاسب
sight
دوربین دیدن
optician
دوربین فروش
camera nadir
خط لولای دوربین
elbow telescope
دوربین بازویی
lens
عدسی دوربین
field glass
دوربین صحرایی
CCTV camera
دوربین نظارت
observation camera
دوربین نظارت
pickup tube
دوربین تلویزیونی
security camera
دوربین نظارت
eye piece
عدسی سر دوربین
surveillance camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین نظارت
electron camera
دوربین الکترونی
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
petroleur
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
jake leg
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
spotting scope
دوربین روی سه پایه
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
camera
دوربین یا جعبه عکاسی
sightings
دیدن از داخل دوربین
riflescope
دوربین روی تفنگ
sighting
دیدن از داخل دوربین
reticle
تار موی دوربین
reticle
شبکه دوربین نجومی
air survey camera
دوربین عکسبرداری هوایی
iris
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
infrared viewer
دوربین مادون قرمز
vidicon
لوله دوربین عکاسی
cameras
دوربین یا جعبه عکاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com