Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
castrametation	فن ترتیب اردو
Other Matches
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
camped	اردو
camp	اردو
camps	اردو
camping	اردو زدن
camped	اردو زدن
encamp	اردو زدن
encamped	اردو زدن
encampments	اردو پایگاه
encamping	اردو زدن
to cut one's lucky	اردو برچیدن
encamps	اردو زدن
laagering	اردو زنی
Urdu	زبان اردو
campsites	محل اردو
campsite	محل اردو
camp	اردو زدن
encampment	اردو پایگاه
camps	اردو زدن
cook house	اشپزخانه اردو
encage	اردو زدن
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
laager	در اردو مسکن گزیدن
training table	میز ناهارخوری در اردو
encampments	محل اردو زدن
to strike tens	اردو رابهم زدن
campsites	محل مناسب اردو
campsite	محل مناسب اردو
dwelling	مستقرشدن اردو زدن
dwellings	مستقرشدن اردو زدن
encampment	محل اردو زدن
Camping	اردو یا چادر زدن
No camping	اردو زدن ممنوع
Can we camp here?	آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
Is there a camp site near here?	آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
campers	شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camper	شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camps	پادگان اردو زدن چادر زدن
camp	پادگان اردو زدن چادر زدن
camped	پادگان اردو زدن چادر زدن
order	ترتیب
catenation	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
kelter	ترتیب
sequences	ترتیب
sequence	ترتیب
immethodical	بی ترتیب
in series	به ترتیب
ordering	ترتیب
regularity	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
orderliness	ترتیب
arramgement	ترتیب
arrangment	ترتیب
systems	ترتیب
system	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
orderless	بی ترتیب
assortments	ترتیب
assortment	ترتیب
collocation	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
regularities	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
set up	ترتیب
serialization	ترتیب
ordonnance	ترتیب
organizations	ترتیب
organization	ترتیب
respectively	به ترتیب
arrangement	ترتیب
arr	ترتیب
management	ترتیب
organisations	ترتیب
arrangements	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
random	بی ترتیب
randomly	بی ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
configurations	ترتیب
managements	ترتیب
lay out	ترتیب
pial	بی ترتیب
regvlarity	ترتیب
irregular	بی ترتیب
configuration	ترتیب
scheme	ترتیب رویه
permanency	ترتیب همیشگی
dress	ترتیب دادن
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
permanencies	ترتیب همیشگی
schemes	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
make-up	ترتیب گریم
disordered	بی ترتیب اشفته
runs	ترتیب محوطه
run	ترتیب محوطه
ordains	ترتیب دادن
ordaining	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
ordain	ترتیب دادن
disciplining	تادیب ترتیب
disciplines	تادیب ترتیب
discipline	تادیب ترتیب
dresses	ترتیب دادن
hereunto <adv.>	به این ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
as to that <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
kelter	بی ترتیب مختل
rearrngement	ترتیب مجد د
desultorily	بطور بی ترتیب
descending sort	ترتیب نزولی
descending order	ترتیب نزولی
decreasing order	ترتیب کاهنده
data set	ترتیب داده
curialism	ترتیب دربارپاپ
critical assembly	ترتیب بحرانی
control sequence	ترتیب کنترل
random fill	خاکریز بی ترتیب
expandede order	ترتیب مبسوط
fifo	به ترتیب ورود
indue order	به ترتیب صحیح
lighting scheme	ترتیب روشنایی
march order	ترتیب راهپیمایی
in chronological order	به ترتیب تاریخ
order of battle	ترتیب نیرو
gradational	به ترتیب درجه
partial order	پاره ترتیب
first in first out	به ترتیب ورود
firing order	ترتیب احتراق
partial order	ترتیب جزئی
connecting arrangement	ترتیب متصل
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
compose sequence	ترتیب ساختگی
arrengement	ترتیب دادن
alphabetical order	ترتیب رکوردها
sort key	کلید ترتیب
sort order	نظم ترتیب
to map out	ترتیب دادن
on this <adv.>	به این ترتیب
untune	بی ترتیب کردن
word order	ترتیب واژه ها
ascending order	ترتیب صعودی
In this order. In this way.	باین ترتیب
sequencing	ترتیب دهی
sequencing	ترتیب گذاری
collating sequence	ترتیب تلفیقی
relative location	ترتیب نسبی
sequence check	مقابله ترتیب
sequence control	کنترل ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
calling sequence	ترتیب فراخوانی
birth order	ترتیب ولادت
sequence number	شماره ترتیب
sequencer	ترتیب سنج
arrangements	ترتیب اصلاح
rearrangements	ترتیب مجدد
systems	نظم ترتیب
sequences	رشته ترتیب
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
rearrangement	ترتیب مجدد
trains	نظم ترتیب
layout	ترتیب وسایل
arrangements	ترتیب تنظیم
layouts	ترتیب وسایل
arrangement	ترتیب اصلاح
rating	ترتیب تقدم
chronological	به ترتیب تاریخ
ratings	ترتیب تقدم
arrangement	ترتیب تنظیم
system	نظم ترتیب
trained	نظم ترتیب
precedence	ترتیب تقدم
instrumentation	ترتیب اهنگ
tactics	نظم و ترتیب
line-ups	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
line up	به ترتیب ایستادن
sequences	ترتیب دادن
sequence	ترتیب دادن
sequence	رشته ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com