Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
English
Persian
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
Other Matches
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
biosynthesis
تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
interrogatively
بشکل پرسش بطور پرسش
vivisect
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
vivisection
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
زنده شکافی تشریح جانور زنده
cross-examine
پرسش کردن از
debriefs
پرسش کردن
cross-examining
پرسش کردن از
debriefed
پرسش کردن
debrief
پرسش کردن
cross-examined
پرسش کردن از
cross-examines
پرسش کردن از
telic
نهایی دارای هدف نهایی
to overwhelm with questions
غرق پرسش کردن
inquired
پرسش کردن جویا شدن
inquire
پرسش کردن جویا شدن
enquires
پرسش کردن جویا شدن
enquired
پرسش کردن جویا شدن
inquires
پرسش کردن جویا شدن
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
live
زنده کردن
quickens
زنده کردن
lived
زنده کردن
quickened
زنده کردن
quicken
زنده کردن
vivify
زنده کردن
to recover to life
زنده کردن
resurrects
زنده کردن
restore to life
زنده کردن
resuscitating
زنده کردن
resuscitates
زنده کردن
resuscitated
زنده کردن
resuscitate
زنده کردن
call back to life
زنده کردن
to bring to life
زنده کردن
to call back to life
زنده کردن
resusctate
زنده کردن
resurrecting
زنده کردن
to restor to life
زنده کردن
resurrected
زنده کردن
to restorative to life
زنده کردن
resurrect
زنده کردن
wake
شب زنده داری کردن
To bury blive.
زنده بگور کردن
waked
شب زنده داری کردن
wakes
شب زنده داری کردن
quick en
زنده کردن نیروبخشیدن به
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
final shaving
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
imprisonment
محبوس کردن پس ازصدور حکم نهایی
roister
عیاشی و شب زنده داری کردن
raises
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raise
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
vitalize
زنده کردن تحریک کردن
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
shield
بوسیله سپر حفظ کردن
shields
بوسیله سپر حفظ کردن
latches
بوسیله کلون محکم کردن
chafing
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe
بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
chafes
بوسیله اصطکاک گرم کردن
wet down
بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
electrotype
بوسیله برق چاپ کردن
latch
بوسیله کلون محکم کردن
polices
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
vector
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
policed
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitating
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
roentgenize
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitated
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
postcards
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
latensify
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
thermostat
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
vectorial
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
police
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
faradize
بوسیله القای برق معالجه کردن
photoengrave
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
to shield
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
whet
عمل تیز کردن بوسیله مالش
to proclaim meetings
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
to file a petition
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
electrolyze
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
postcard
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
talk out
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to file an application to somebody
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
percutaneous perspiration
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
scalded cream
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
psychanalyze
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
seams
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
lixiviate
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
pyrogravure
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seam
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
manual
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
queries
پرسش
questioned
پرسش
query
پرسش
items
پرسش
queried
پرسش
question
پرسش
querying
پرسش
questions
پرسش
test item
پرسش
item
پرسش
inquiry
پرسش بازجویی
item difficulty
دشواری پرسش
cross-examinations
پرسش و مقابله
inquiries
پرسش بازجویی
questioned
تردید پرسش
item selection
پرسش گزینی
questions
تردید پرسش
item analysis
تحلیل پرسش
question
تردید پرسش
interrogators
پرسش کننده
interrogator
پرسش کننده
floorer
پرسش سخت
cross-examination
پرسش و مقابله
interogation mark
نشان پرسش
posers
پرسش دشوار
catechise
از راه پرسش
poser
پرسش دشوار
catechize
از راه پرسش
poseurs
پرسش دشوار
poseur
پرسش دشوار
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
leadingquestion
پرسش راهنما
oblique question
پرسش غیرمستقیم
catechist
ازراه پرسش
indirect question
پرسش غیرمستقیم
questtioningly
پرسش کنل
questionary
پرسش نامه
interrogarive pronoun
ضمیر پرسش
questioningly
پرسش کنان
question marks
پرسش نشان
item validity
اعتبار پرسش
point of interrogation
نشان پرسش
question mark
پرسش نشان
interrogatively
ازراه پرسش
interrogator responsor
دستگاه پرسش- پاسخ
catechise
از راه پرسش یاددادن
open ended question
پرسش باز پاسخ
this very question
دقیقا همین پرسش
multiple choice item
پرسش چند گزینهای
quizzes
شوخی پرسش و ازمون
quiz
شوخی پرسش و ازمون
catechize
از راه پرسش یاددادن
leap frog test
آزمایش پرسش قورباغه
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
catechisms
پرسش نامه مذهبی
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
circularize
پرسش نامه فرستادن
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
leading question
پرسش راهنمایی کننده
catechism
پرسش نامه مذهبی
item discrimination index
ضریب افتراق پرسش
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
inquisitorial
مقرون به سخت گیری در پرسش
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
multiple-choice
وابسته به پرسش چند پاسخی
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com