Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
chiropractic
فن ماساژ وجابجا کردن ستون فقرات
Other Matches
spinal column
ستون فقرات
spine
ستون فقرات
pott's disease
سل ستون فقرات
spinal columns
ستون فقرات
rachis
ستون فقرات
spines
ستون فقرات
backbone
ستون فقرات
vertebral column
ستون فقرات
keels
ستون فقرات
keel
ستون فقرات
backbones
ستون فقرات
spinal canal
مجرای ستون فقرات
spineless
بدون ستون فقرات
vertebration
تشکیل ستون فقرات
ridge bone
ستون فقرات پشت
invertebrate
بدون ستون فقرات
lordosis
خمیدگی ستون فقرات
spiculum
سیخک شبیه ستون فقرات
spines
ستون فقرات مهرههای پشت
swayback
قوس وفرورفتگی ستون فقرات
backlog
ستون فقرات تقویت کننده
achordata
جانوران فاقد ستون فقرات
spine
ستون فقرات مهرههای پشت
transverse process
زائده جانبی ستون فقرات
backlogs
ستون فقرات تقویت کننده
lordosis
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
acentrous
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
massaged
ماساژ
massage
ماساژ
massaging
ماساژ
massages
ماساژ
vibrator
دستگاه ماساژ
gum massager
کرم ماساژ
vibrators
دستگاه ماساژ
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
vibration
لرزش ماساژ دادن
aromatherapy
معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
aromatherapist
معالجهگر که از ماساژ با روغنهای معطر استفاده میکند
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
baluster
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
rudder post
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
columna rostrata
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
cells
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post
از این ستون بان ستون
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
infile
به ستون دو حرکت کردن
diminution
باریک کردن ستون
march outpost
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace-setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
trail formation
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
filed
ستون کردن بایگانی کردن
file
ستون کردن بایگانی کردن
pile
ستون ستون لنگرگاه
piled
ستون ستون لنگرگاه
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
massages
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
ماساژ دادن تغییر دادن
massaged
ماساژ دادن تغییر دادن
massaging
ماساژ دادن تغییر دادن
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
orphans
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette
ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
overhead
سر ستون
bars
ستون
staple
ستون
acantha
ستون
post
ستون
stanchion
ستون
indian or single file
ستون یک
posts
ستون
column
ستون
columns
ستون ها
posted
ستون
filed
ستون
beams
ستون
post-
ستون
beam
ستون
indian file
ستون یک
piled
ستون پل
plinths
ته ستون
acroter
پا ستون
acroterion
پا ستون
pile
ستون
plinth
ته ستون
jambs
ستون
jamb
ستون
acroterium
پا ستون
piled
ستون
stud
ستون
pillars
ستون
pillar
ستون
stapling
ستون
hypophyge
پا ستون
shafts
ستون
escape
ستون
stapled
ستون
shaft
ستون
pile
ستون پل
file
ستون
bar
ستون
column by column
ستون به ستون
columns
ستون
cantilever bridge
ستون پل
fasciculus gracilis
ستون گل
piers
ستون
single file
ستون یک
column base
ته ستون
single file
به ستون یک
columnar
در ستون ها
pier
ستون
strut
ستون
struts
ستون
strutted
ستون
army corpa
ستون
astylar
بی ستون
column
ستون
columned
ستون دار
storming column
ستون حمله
monolith
ستون یک پارچه
columniform
ستون مانند
comment column
ستون توضیحی
colons
ستون روده
composite column
ستون مرکب
monoliths
ستون یک پارچه
gaine
پایه ستون
column of riflemen
ستون تفنگداران
column ways
راهنمای ستون
hypostal
ستون دار
columnar
ستون دار
streeing column
ستون فرمان
stylar
ستون وار
jamb-shaft
میله ستون
hypostyle
ستون دار
pedestals
پایه ستون
isoculculating column
دسته ستون
trunk
بدنه ستون
colon
ستون روده
debtor
ستون بدهکار
debtors
ستون بدهکار
colonnette
ستون تزئینی
debit side
ستون بدهکار
pillar
ستون ساختن
column
ستون نظامی
trunks
بدنه ستون
cora
[ستون پیکر زن]
jamb-shaft
ستون فرعی
conge
[بالشتکی سر ستون]
columns
ستون روزنامه
an engaged column
نیم ستون
half-column
نیمه ستون
pillars
ستون ساختن
columns
ستون نظامی
demicolumn
نیم ستون
column
ستون روزنامه
estipite
نیم ستون
footstall
ازاره یا ته ستون
fasciculus gracilis
ستون باریک
columniation
ستون بندی
fasciculus cuneatus
ستون بورداخ
die
ازاره ستون
detached
ستون مستقل
engaged column
ستون مقید
filed
پرونده ستون
engaged column
نیم ستون
buckstay
ستون انکر
detached
ستون مجزا
card column
ستون کارت
file
پرونده ستون
bar sight
ستون درجه
baluster
ستون نرده
applied
توکار ستون
airmobile column
ستون هوارو
foot block
بالشتک ستون
air movement column
ستون هوایی
arc boutant
ستون قوسی
footstall
پایه ستون
die
ازاره ستون
fractionating column
ستون تجزیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com