English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
karate فن ژاپونی دفاع بدون اسلحه کاراته
Other Matches
judo فن دفاع بدون اسلحه ژاپونی کشتی جودو
d. armour اسلحه دفاع
passive دفاع بدون تیراندازی
passives دفاع بدون تیراندازی
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
inspection arms سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
cone flower گل ژاپونی
japonica به ژاپونی
Japanese ژاپونی
rudbeckia گل ژاپونی
black eyed susan گل ژاپونی
yellow daisy گل ژاپونی
samisch variation واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
rudbeckia جنس گل ژاپونی
japonica گلابی ژاپونی
japanese iris زنبق ژاپونی
funkia سوسن ژاپونی
geisha رقاصه ژاپونی
geishas رقاصه ژاپونی
kaki خرمالوی ژاپونی
tatami نمد ژاپونی
schleman defence دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
russian defence دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
japonica گل چای ژاپونی کاملیا
kago تخت روان ژاپونی
shichi dan دان 7 کاراته
go dan دان 5 کاراته
kanza سرداور کاراته
sho dan دان 1 کاراته
ju dan دان 01 کاراته
san dan دان 3 کاراته
shitu ryu سبکی در کاراته
roku dan دان 6 کاراته
ni dan دان 2 کاراته
kihon تکنیک کاراته
ku dan دان 9 کاراته
hachi dan دان 8 کاراته
yo dan دان 4 کاراته
japanize بسبک ژاپونی تزئین نمودن
tatemi محل مسابقه کاراته
hajime اغاز مبارزه کاراته
kempo تکنیک قدیم کاراته
tatemi میدان مبارزه کاراته
fukushin کمک داور کاراته
minaei از اصطلاحات داوری کاراته
hant شور داوران کاراته
shushin داور وسط کاراته
keilo ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
defense دفاع وزارت دفاع
one on one دفاع یارگری دفاع تک به تک
self defense دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
weapon اسلحه
weapons اسلحه
armless بی اسلحه
unarmed بی اسلحه
bare handed بی اسلحه
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
arm اسلحه گرم
armorer اسلحه ساز
firearm اسلحه گرم
maximum range بردنهایی اسلحه
light armed سبک اسلحه
armory اسلحه خانه
armourer اسلحه ساز
Elaborate اسلحه بزرگ
pieces اسلحه گرم
repeating firearm اسلحه خودکار
piece اسلحه گرم
trigger ماشه اسلحه
triggered ماشه اسلحه
triggers ماشه اسلحه
cold steel اسلحه سرد
misfired گیرکردن اسلحه
weaponry اسلحه سازی
stoppage گیر در اسلحه
shooting iron اسلحه گرم
safety lock ضامن اسلحه
weaponary مربوط به اسلحه
holster جلد اسلحه
firearms اسلحه گرم
fire arms اسلحه ی گرم
side arm اسلحه کمری
side arms اسلحه کمری
stoppages گیر در اسلحه
armouries اسلحه خانه
armouries اسلحه قوزخانه
armoury اسلحه خانه
armoury اسلحه قوزخانه
single shot اسلحه تک تیر
holsters جلد اسلحه
thumbs شستی اسلحه
heavy armed سنگین اسلحه
weapon اسلحه حربه
weapons اسلحه حربه
ordnance اسلحه ومهمات
antiaircraft اسلحه ضد هوایی
arm of precision اسلحه دقیق
misfire گیرکردن اسلحه
misfires گیرکردن اسلحه
thumbing شستی اسلحه
thumb شستی اسلحه
Ten firearms . ده قبضه اسلحه
thumbed شستی اسلحه
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
gunrunner قاچاقچی اسلحه و مهمات
disassemble بازکردن اسلحه یا موتور
ordnance مربوط به اسلحه و مهمات
stock دسته ابزار و اسلحه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
velite سرباز سبک اسلحه
chambers خزانه فشنگ در اسلحه
ranging تنظیم کردن اسلحه
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
magazines مخزن خشاب اسلحه
magazine مخزن خشاب اسلحه
To lay down ones arms . اسلحه رابزمین گذاشتن
to decommission weapons اسلحه ها را غیردایر کردن
poppers اسلحه صدا دار
to decommission weapons اسلحه ها را از کار انداختن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
hold up با اسلحه سرقت کردن
armorer نگهبان اسلحه زراد
muzzle دهانه لوله اسلحه
popper اسلحه صدا دار
to sight gun نشان کردن اسلحه
missiles اسلحه پرتاب کردنی
missile اسلحه پرتاب کردنی
muzzling دهانه لوله اسلحه
cleaning rod سمبه نظافت اسلحه
armory کارخانهء اسلحه سازی
lift fire زیادکردن برد اسلحه
muzzles دهانه لوله اسلحه
light infantry پیاده سبک اسلحه
biathlon اسکی صحرانوردی با اسلحه
muzzled دهانه لوله اسلحه
firing pin سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
freed کمی محدودیت نوع اسلحه
freeing کمی محدودیت نوع اسلحه
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
free کمی محدودیت نوع اسلحه
bore قطر داخلی لوله اسلحه
clang صدای بهم خوردن اسلحه
gun running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun-running واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
clanged صدای بهم خوردن اسلحه
bores قطر داخلی لوله اسلحه
clangs صدای بهم خوردن اسلحه
frees کمی محدودیت نوع اسلحه
to be packing [heat] [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
caliber قطر داخلی لوله اسلحه
shooting position حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
To drow ( pull ) a gun on some one . بروی کسی اسلحه کشیدن
cant اسلحه را درهدفگیری کمی کج کردن
light horse سوار نظام سبک اسلحه
to call to arms اعلام دست به اسلحه کردن
clanging صدای بهم خوردن اسلحه
arm اسلحه دستهء صندلی یا مبل
to carry a weapon اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon [colloquial] اسلحه ای با خود حمل کردن
hussar سرباز سواره نظام سبک اسلحه
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
boresight میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
tacit تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
big bore اسلحه دارای کالیبر بزرگ بیش از 220
flatlings زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
flatling زده شده از طرف پهن اسلحه از پهنا
doubled دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
barrel قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
doubled up دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
phalanx دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
barrels قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
phalanxes دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
to frisk [a person] دست روی بدن کسی کشیدن [در جستجو برای اسلحه یا مواد مخدر]
breaks حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
czech defence دفاع چک
munition دفاع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com