Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
handlist
فهرست مختصر
Other Matches
vehicle summary
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklists
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist
فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordances
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordance
فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
rota
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rotas
صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
picking list
فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
waiting lists
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
glossary
فهرست معانی فهرست لغات
glossaries
فهرست معانی فهرست لغات
precise
مختصر کردن مختصر
indexed
فهرست فهرست اعلام
indexes
فهرست فهرست اعلام
index
فهرست فهرست اعلام
laconic
مختصر گو
grammalogue
مختصر
gnomical
مختصر
little
مختصر
short term
مختصر
abbreviated
مختصر
febricula
تب مختصر
succinct
<adj.>
مختصر
compend
مختصر
synoptic
مختصر
abridged
مختصر
succinct
مختصر
laconically
مختصر گو
incomprehensive
مختصر
shorter
مختصر
viz
مختصر
terse
مختصر
terser
مختصر
tersest
مختصر
abstracted
مختصر
concise
مختصر
short
مختصر
tis
مختصر ti is
briefed
مختصر
partial
مختصر
epitome
مختصر
brief
مختصر
briefer
مختصر
concise
<adj.>
مختصر
short
<adj.>
مختصر
shortest
مختصر
fleeting
<adj.>
مختصر
curt
<adj.>
مختصر
briefest
مختصر
summaries
مختصر
summary
مختصر
sums
مختصر
sum
مختصر
cheep
اشاره مختصر
squabble
نزا مختصر
briefed
کوتاه مختصر
briefest
کوتاه مختصر
apercu
خلاصه مختصر
briefly speaking
مختصر کنیم
briefer
کوتاه مختصر
brief
کوتاه مختصر
snack
خوراک مختصر
pithy
مختصر ومفید
flash
روشنایی مختصر
flashed
روشنایی مختصر
contracted
مختصر محدود
telegraphic
تلگرافی مختصر
shorthand
مختصر نویسی
brachygraphy
مختصر نویسی
tot
یادداشت مختصر
tots
یادداشت مختصر
summary
خلاصه مختصر
synopsis
اجمال مختصر
squabbling
نزا مختصر
summaries
خلاصه مختصر
squabbles
نزا مختصر
flashes
روشنایی مختصر
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
concisely
بطور مختصر
squabbled
نزا مختصر
abridge
مختصر کردن
synopses
اجمال مختصر
comedietta
کمدی مختصر
nodding acquaintance
آشنایی مختصر
let us be brief
مختصر کنیم
lacanic
مختصر و مفید
paraph
امضای مختصر
shortener
مختصر کننده
snacks
خوراک مختصر
petit mal
صرع مختصر
scumble
مالش مختصر
inking
اطلاع مختصر
my initials are s.h
امضای مختصر من
simplifier
مختصر کننده
tiffin
ناهار مختصر
click
صدای مختصر
clicked
صدای مختصر
compendium
مختصر کوتاهی
velitation
جنگ مختصر
grind out
پیشروی مختصر
tendency
علاقه مختصر
tendencies
علاقه مختصر
clicks
صدای مختصر
short and sweet
<idiom>
مختصر ومفید
potluck
غذای مختصر
abriviated addressing
ادرس مختصر شده
shortened
مختصر کردن کاستن
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
prospectuses
شرح حال مختصر
prospectus
شرح حال مختصر
abbreviate
مختصر یا مفید کردن
feather
فشار مختصر به گاز
pulls
برتری جزئی و مختصر
pull
برتری جزئی و مختصر
bywords
اشاره یانگاه مختصر
byword
اشاره یانگاه مختصر
pittance
کمک هزینه مختصر
compendious
موجز مختصر ومفید
spots
زمان مختصر لحظه
simplifications
تسهیل مختصر سازی
simplification
تسهیل مختصر سازی
in a nutshell
بطور خیلی مختصر
shorten
مختصر کردن کاستن
abbreviating
مختصر یا مفید کردن
abbreviates
مختصر یا مفید کردن
blockhouse
بنای استحکامی مختصر
bowing acquaintance
آشنایی مختصر سلامی و بس
spot
زمان مختصر لحظه
compendiously
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
metastable
دارای ثبات مختصر
shortens
مختصر کردن کاستن
look in
دیدن کردن مختصر
curtly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
briefly
<adv.>
بصورت مختصر و مفید
blink
نادیده گرفته نگاه مختصر
billeted
ورقه جیره یادداشت مختصر
billets
ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting
ورقه جیره یادداشت مختصر
blinked
نادیده گرفته نگاه مختصر
billet
ورقه جیره یادداشت مختصر
blinks
نادیده گرفته نگاه مختصر
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
multocular
مختصر و مفید کوتاه و سودمند
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
smacks
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
smacked
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smack
چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
nuance
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
nuances
اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
flashes
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flashed
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
to run in to a person
دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
luncheonettes
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonette
رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
That is it in a nutshell.
موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
absorption representation
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
sclaff
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
action architecture
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
mnemonic
حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
phraseology
فهرست
b.d catalogue
فهرست بی . دی
checklist
فهرست
catalog
فهرست
table
فهرست
indexless
بی فهرست
tables
فهرست
tabling
فهرست
kalendar
فهرست
repertory
فهرست
directories
فهرست
directory
فهرست
roll
فهرست
rolled
فهرست
rolls
فهرست
tabled
فهرست
cataloguing
فهرست
catalogues
فهرست
cataloged
فهرست
slip
فهرست
catalogued
فهرست
slipped
فهرست
slips
فهرست
catalogue
فهرست
index
فهرست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com