English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
subject index فهرست موضوعی
Other Matches
lobbies تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklist فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklists فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordances فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordance فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
rota صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
active list فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
rotas صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
picking list فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
waiting lists فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting list فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
glossaries فهرست معانی فهرست لغات
glossary فهرست معانی فهرست لغات
indexed فهرست فهرست اعلام
index فهرست فهرست اعلام
indexes فهرست فهرست اعلام
haze موضوعی
pointlessness بی موضوعی
local موضوعی
topical موضوعی
thematic موضوعی
locals موضوعی
mistake of fact اشتباه موضوعی
ignorance of fact جهل موضوعی
subject schedule برنامه موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away . موضوعی را لو دادن
a sensitive subject [topic] موضوعی حساس
extras موضوعی که زیادی است
to grasp an idea موضوعی رادرک کردن
a matter of relative importance موضوعی با اهمیت نسبی
extra موضوعی که زیادی است
extra- موضوعی که زیادی است
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
The subject under discrssion . موضوعی که مطرح نیست
To raise a question . To bring up a matter . موضوعی رامطرح کردن
have to do with <idiom> پیرامون موضوعی بودن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> به موضوعی فکر نکردن
ventilation بادگیری طرح موضوعی
to approach [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
to touch upon [a topic] ذکر کردن [موضوعی]
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
nial a line to the counter کذب موضوعی را ثابت کردن
to rule on something حکم کردن در موضوعی [قانون]
to over a subject موضوعی را با خنده بحث کردن
rule [on something] حکم [در] [مورد] [برای] موضوعی
To smell out something. از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
To drag out an affair . To go on and on . موضوعی را کش دادن [بدرازا کشاندن]
the question referred to above موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
to e. a person an a subject کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
To emborider(embellish) a subject . به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
rule [on something] دستور [در] [مورد] [برای] موضوعی
To discuss a question with someone . موضوعی را با کسی مطرح کردن
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to get a general idea of something فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
submission موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
rogatory commission موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
superfix تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
expert شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
experts شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
to harp on a subject زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
to argue for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
ignorance of the face is a good defence جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
to argue the case for [against] something بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
When wI'll the matter come up for discussion ? موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
to linger on a subject روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
electronic موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
terminator موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
selector وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
cognizance ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
rhetorical question مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rogue value موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
directories فهرست
catalogs فهرست
roll فهرست
rolled فهرست
repertory فهرست
rolls فهرست
directory فهرست
cataloging فهرست
phraseology فهرست
kalendar فهرست
rosters فهرست
roster فهرست
indexes فهرست
checklist فهرست
indexed فهرست
catalog فهرست
index فهرست
cataloged فهرست
b.d catalogue فهرست بی . دی
indexless بی فهرست
tables فهرست
tabled فهرست
filed فهرست
slips فهرست
table فهرست
slipped فهرست
concordances فهرست
slip فهرست
catalogued فهرست
cataloguing فهرست
inventory فهرست
tabling فهرست
catalogue فهرست
list فهرست
catalogues فهرست
file فهرست
concordance فهرست
part list فهرست اجزاء
nominal list فهرست نامها
indexed فهرست راهنما
parts list فهرست قطعات
indexed فهرست شاخص
index فهرست شاخص
menus فهرست خوراک
index فهرست راهنما
problem checklist فهرست مشکلات
nomenelature فهرست اصطلاحات
scheduled صورت فهرست
file index فهرست پرونده
handlist فهرست مختصر
schedule صورت فهرست
indexing فهرست سازی
handlist فهرست دستی
list price فهرست قیمتها
indexes فهرست شاخص
price list فهرست قیمت
messir catalogue فهرست مسیه
indexes فهرست راهنما
load manifest فهرست بار
nomenclauture فهرست اصطلاحات
requirements list فهرست نیازمندیها
volume table of constants فهرست راهنما
vocabulary فهرست لغات
vocabularies فهرست لغات
who's who فهرست رجال
hit list فهرست ضربه
hit lists فهرست ضربه
listing فهرست نویسی
mailing list فهرست پستی
mailing lists فهرست پستی
short-list فهرست کوتاه
short-listed فهرست کوتاه
listings فهرست نویسی
short-listing فهرست کوتاه
short-lists فهرست کوتاه
menus فهرست انتخاب
gloss فهرست معانی
list در فهرست واردکردن
rigging warrant فهرست وسایل
list فهرست کردن
star catalogue فهرست ستارگان
list در فهرست نوشتن
menu فهرست خوراک
registry دفتر فهرست
subdirectory فهرست فرعی
registries دفتر فهرست
menu فهرست انتخاب
registers لیست یا فهرست
table of replaceable partes فهرست قطعات
registering لیست یا فهرست
register لیست یا فهرست
bill of quantities فهرست مقادیر
cataloging فهرست کردن
tabulates فهرست کردن
tabulated فهرست کردن
tabulate فهرست کردن
rolls فهرست پیچیدن
black list فهرست سیاه
rolled فهرست پیچیدن
cargo manifest فهرست بار
catalog کتاب فهرست
roll فهرست پیچیدن
directory فهرست راهنما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com