Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
endorsement in blank
فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
Other Matches
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
jurat
گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
prom
وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
proms
وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
acceptance credit
اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
zeros
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes
پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
pascal
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
procedure
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان برنامه نویسی تابعی را فراهم میکند
stenography
مختصر نویسی کوتاه نویسی
modula
زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
structured programming
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
forth
نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
signatures
امضاء
He signed with the letter
امضاء با حرف او
cosignatory
هم امضاء
sigil
امضاء
signature
امضاء
ratification
امضاء
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
signatories
امضاء کننده
subscriber
امضاء کننده
undersigned
دارای امضاء
signatory
امضاء کننده
signed
امضاء شده
undersign
امضاء کردن
signatures
امضاء کردن
unsigned
بدون امضاء
signature
امضاء کردن
subscribers
امضاء کننده
initials
اولین امضاء
monographs
امضاء با یک حرف
specimen signature
نمونه امضاء
initialing
اولین امضاء
initialed
اولین امضاء
signer
امضاء کننده
blank signed document
سفید امضاء
initialled
اولین امضاء
initialling
اولین امضاء
blank signed cheque
چک سفید امضاء
initial
اولین امضاء
john henry
امضاء اصیل
attestation
تصدیق امضاء
john hancock
امضاء اصیل
monograph
امضاء با یک حرف
attest
تصدیق امضاء کردن
attested
تصدیق امضاء کردن
i had it signed
انرا به امضاء رساندم
john hancock
امضاء خود سخص
attesting
تصدیق امضاء کردن
undersigned
امضاء کننده زیر
signatory
صاحب امضاء امضایی
forgeries
امضاء سازی سند
forgery
امضاء سازی سند
signatories
صاحب امضاء امضایی
blank check
چک سفید امضاء شده
john henry
امضاء خود سخص
blank check
چک امضاء شده وسفید
prothonotary
متصدی امضاء احکام
subscript
زیر نویس امضاء
prontonotary
متصدی امضاء احکام
weŠthe undersigned
ما امضاء کنندگان زیر
attests
تصدیق امضاء کردن
single name paper
سفته دارای یک امضاء
poison pen
نامه بی امضاء وتوهین امیز
blank check
چک امضاء شده بدون مبلغ
badges
امضاء و علامت برجسته و مشخص
abusing a blank signed document
سوء استفاده از سفید امضاء
ideograph
امضاء یا علامت مخصوص شخص
To authenticate a signature.
تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
badge
امضاء و علامت برجسته و مشخص
Just sign here and leave at that .
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
On my way home. . .
اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
I wI'll sign for (on behalf of)my brother.
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
endorsement
صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements
صحه امضاء حواله شرح پشت سند
modular programming
برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
I shall not sign this contract in its present from (as it appears).
این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
single-handed
تنها
solo
تنها
solos
تنها
exclusive
تنها
alone
تنها
unaccompanied
تنها
out in the cold
<idiom>
تنها
solitary
تنها
lonely
تنها
single handed
تنها
loneliest
تنها
single
تنها
lonelier
تنها
solitarily
تنها
sole
تنها
uniquely
تنها
only
تنها
mere
تنها
merest
تنها
solus
تنها
lone
تنها
by oneself
تنها
recluse
تنها
siolus
تنها
just
تنها
by yourself
تنها
recluses
تنها
by one,s self
تنها
by it self
تنها
unique
تنها
single line
خط تنها
soles
تنها
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
aside
صحبت تنها
to pull a lone oar
تنها کارکردن
soli
تنها خوانان
lonesome
تنها وبیکس
wirte only
تنها نوشتن
single haneded
دست تنها
bread alone
تنها نان
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
sole argument
تنها دلیل
asides
صحبت تنها
read only
تنها خواندنی
bare handed
دست تنها
sole
تنها انحصاری
singly
تنها انفرادا
single
تنها یک نفری
soles
تنها انحصاری
soles
شالوده تنها
strand
تنها گذاشتن
Do not leave me alone.
من را تنها نگذار.
lone electron
الکترون تنها
he alone went
تنها اورفت
strands
تنها گذاشتن
sole
شالوده تنها
leave alone
تنها گذاردن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
lone pair electron
زوج الکترون تنها
lonely hearts
تنها و جویای همدم
but
نه تنها بطور محض
To go alone to the judge .
<proverb>
تنها به قاضى رفتن.
out of pure mischief
تنها از روی بدجنسی
to pull a lone oar
تنها پارو زدن
to live to oneself
تنها زندگی کردن
monological
تنها سخن گو خودگووخودشنو
not only he came but
نه تنها امد بلکه
to reckon with out one's host
تنها به قاضی رفتن
leave in the lurch
<idiom>
دست تنها گذاشتن
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
adhoc
تنها به این منظور
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
photon
تنها یک الکترون تابش شود
Come along and keep me company.
بامن بیا تا تنها نباشم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com