Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English
Persian
kick about
فوتبال هردمبیل
Other Matches
football
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
footballs
توپ فوتبال فوتبال بازی کردن
slovenly
هردمبیل
harum scarum
هردمبیل
slattern
هردمبیل
sloven
ژولیده هردمبیل
soccer
فوتبال
football
توپ فوتبال
gridiron
زمین فوتبال
soccer field
زمین فوتبال
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
طرفدار فوتبال
gridition
زمین فوتبال
left for ward
در فوتبال پیشرو چپ
canadian football
فوتبال کانادایی
eleven
تیم فوتبال
footballers
فوتبال بازی کن
footballer
فوتبال بازی کن
boot
کفش فوتبال
football
بازی فوتبال
football club
[British Englisch]
باشگاه فوتبال
playing fields
زمین فوتبال
playing field
زمین فوتبال
pigskin
توپ فوتبال
elevens
تیم فوتبال
grids
زمین فوتبال
football game
بازی فوتبال
association football
اتحادیه فوتبال
footballs
بازی فوتبال
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
soccer
بازی فوتبال
grid
زمین فوتبال
football hooligan
خرابگر پر سر و صدای فوتبال
American football
فوتبال آمریکایی
[ورزش]
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
to finish the ball into the net
با توپ گل زدن
[فوتبال]
indoor soccer
فوتبال داخل سالن
kick off
شروع مسابقه فوتبال
rules of football
قوانین یا قواعد فوتبال
signal caller
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
six man football
فوتبال دو تیم 6 نفره
goalkeeper
دروازه بان فوتبال
soccer ball throw
پرتاب توپ فوتبال
to play football
فوتبال بازی کردن
to play soccer
فوتبال بازی کردن
touchline
خط اطراف زمین فوتبال
water polo
بازی فوتبال ابی
goalkeepers
دروازه بان فوتبال
speedball
نوعی بازی شبیه فوتبال
Playing football is not my idea of fun .
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
scrums
نوعی بازی فوتبال راگبی
scrum
نوعی بازی فوتبال راگبی
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
hockey
چوگان بازی با اصول فوتبال
scrummage
نوعی بازی فوتبال راگبی
I have lost my interest in football .
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
to let the ball do the work
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
to keep the ball moving
توپ را به جایی غلت دادن
[فوتبال]
high ball
شوت کردن بالا توپ
[فوتبال]
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
short ball
شوت کردن کوتاه توپ
[فوتبال]
football cleats
کفش گل میخ دار فوتبال آمریکایی
The football field must be marked out.
زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
uprights
تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
he is a novice in football
در بازی فوتبال تازه کار است
flag football
نوعی فوتبال با 6 تا 9 نفر درهر تیم
movement off-the-ball
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
Football pool
[British English]
قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
fielder
بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
grey cup
مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
team area
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
yardage
تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
broomball
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
lineup
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
groundhopper
[British English]
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
touch football
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
I am stiff with football.
بعد از بازی فوتبال بدنم چوب شده ( خشک شده )
football
توپ فوتبال آمریکایی
[توپ بیضوی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com