Dictiornary-Farsi | فوران چشمه اب گرم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 129 (8 milliseconds)

English	Persian
eruption of a geyser	فوران چشمه اب گرم


Search result with all words

geyser	چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
geysers	چشمه معدنی که اب گرم از ان فوران میکند
Other Matches

geyser	فوران تندوناگهانی داشتن یا کردن فوران کردن
geysers	فوران تندوناگهانی داشتن یا کردن فوران کردن
solid jet	فوران پر
spurts	فوران
effusions	فوران
spurt	فوران
irruption	فوران
eruption	فوران
spurted	فوران
spurting	فوران
effusion	فوران
jetting	فوران
spout	فوران
outburst	فوران
outbursts	فوران
spouting	فوران
spouts	فوران
jet	فوران
spouted	فوران
jetted	فوران
jets	فوران
spewing	فوران کردن
spouts	فوران کردن
spouting	فوران کردن
effusive	فوران کننده
spout	فوران کردن
gushed	فوران جوش
spouted	فوران کردن
gush	فوران جوش
spews	فوران کردن
spew	فوران کردن
spewed	فوران کردن
gushes	فوران جوش
annular jet	فوران حلقوی
solar prominences	فوران خورشیدی
jetting	مرمری فوران
molecular effusion	فوران مولکولی
jetted	مرمری فوران
irrupt	فوران کردن
jets	مرمری فوران
erumpent	فوران کننده
jet	مرمری فوران
eruptive	فوران کننده
eruct	بشدت فوران کردن
the paroxysm of a volcano	فوران اتش فشان
ink ject printer	چاپگر با فوران جوهر
magnetic leakage	پراکندگی فوران مغناطیسی
partially drowned jet	فوران نیمه مستغرق
springs	چشمه اب
spring	چشمه
springs	چشمه
spring	چشمه اب
wellspring	سر چشمه
well head	سر چشمه
triforium	سه چشمه
springhead	چشمه
spans	چشمه
opening	چشمه
mesh	چشمه
meshes	چشمه
meshing	چشمه
openings	چشمه
spanning	چشمه
spanned	چشمه
span	چشمه
source	چشمه
magnetic leakage flux	فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
waterspouts	لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
waterspout	لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
spurts	فوران کردن جهش کرد ن
erupts	فوران کردن جوش دراوردن
erupting	فوران کردن جوش دراوردن
erupted	فوران کردن جوش دراوردن
erupt	فوران کردن جوش دراوردن
spurt	فوران کردن جهش کرد ن
spurted	فوران کردن جهش کرد ن
spurting	فوران کردن جهش کرد ن
blinding	پر کردن چشمه ها
radio source	چشمه اخترواره
springlet	چشمه کوچک
lock	سدبالابر چشمه پل
locks	سدبالابر چشمه پل
the span of a bridge	چشمه یا دهانه پل
thermae	چشمه اب گرم
wells	چشمه جوهردان
spa	چشمه معدنی
hot spring	چشمه آبگرم
spas	چشمه معدنی
wellhead	منبع چشمه
three panes window	پنجره سه چشمه
thermal spring	چشمه اب گرم
well	چشمه جوهردان
fountain	مخزن چشمه
laguna	چشمه اب گرم
hot spring	چشمه اب گرم
hawse pipe	چشمه لنگر
fountains	مخزن چشمه
geyser	چشمه ابگرم
geyser	چشمه اب گرم
deer lick	چشمه شور
geysers	چشمه ابگرم
geysers	چشمه اب گرم
lymph	چشمه یا جوی اب
pegomancy	تفال با چشمه ها
blindingly	پر کردن چشمه ها
mineral spring	چشمه معدنی
quasistellar source	چشمه اخترواره
watering place	محل چشمه اب معدنی
archeological site	چشمه [باستان شناسی]
radio source	چشمه شبه اختری
site of the find	چشمه [باستان شناسی]
The water is turbid from its source . <proverb>	آب از سر چشمه گل آلود است .
provenance	چشمه [باستان شناسی]
the fountain of life	چشمه حیوان یازندگی
that bridge has openings	ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
quasistellar source	چشمه شبه اختری
geysers	چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
geyser	چشمه جوشان اب گرم و معدنی اتشفشان
sinter	مواد متحجر شده دردهانه چشمه اب گرم
eyeleteer	الت برای چشمه دراوردن ازبرودری ومانندان
pierian spring	الهام بخش شعر وسخنوری چشمه مقدس شاعری
The town is famous for its hot springs .	این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
magnetic skin effect	جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
up the river	سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
magnetic flow	فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
dispersion	پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی