Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (31 milliseconds)
English
Persian
extemporised
فورا تهیه کردن
extemporises
فورا تهیه کردن
extemporising
فورا تهیه کردن
extemporize
فورا تهیه کردن
extemporized
فورا تهیه کردن
extemporizes
فورا تهیه کردن
extemporizing
فورا تهیه کردن
Other Matches
laying up
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
Suit the action to the word.
حرفی را فورا" عملی کردن
purveyed
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
castellation
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
forthwith
فورا
instant
فورا
instants
فورا
out of hand
فورا
before you can say knife
فورا
expressly
فورا
at call
فورا
straightway
فورا
instantaneously
فورا"
at once
فورا
before you know it
فورا
straightaway
فورا
right away
فورا
here and now
<idiom>
فورا
instantly
فورا"
immediately
فورا"
fast
فورا
fasted
فورا
right off
فورا
fastest
فورا
anon
فورا
fasts
فورا
administers
تهیه کردن
caters
تهیه کردن
administering
تهیه کردن
procuring
تهیه کردن
catering
تهیه کردن
catered
تهیه کردن
cater
تهیه کردن
supplying
تهیه کردن
administered
تهیه کردن
administer
تهیه کردن
provides
تهیه کردن
supply
تهیه کردن
process
تهیه کردن
supplied
تهیه کردن
provide
تهیه کردن
processes
تهیه کردن
procures
تهیه کردن
blends
تهیه کردن
prepare
تهیه کردن
prepares
تهیه کردن
preparing
تهیه کردن
provision
تهیه کردن
affords
تهیه کردن
afford
تهیه کردن
afforded
تهیه کردن
blend
تهیه کردن
procure
تهیه کردن
affording
تهیه کردن
to find in
تهیه کردن
procured
تهیه کردن
orchestrate
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
right away
<idiom>
فورا ،بی درنگ
scrams
فورا برو
therewith
فورا درنتیجه ان
forthrights
فورا` بیدرنگ
scram
فورا برو
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
enabled
تهیه کردن برای
process
تهیه و تولید کردن
programs
برنامه تهیه کردن
harnessing
اشیاء تهیه کردن
bills
تهیه کردن صورتحساب
enabling
تهیه کردن برای
effigy
تمثال تهیه کردن
effigies
تمثال تهیه کردن
programme
برنامه تهیه کردن
programmes
برنامه تهیه کردن
processes
تهیه و تولید کردن
program
برنامه تهیه کردن
enables
تهیه کردن برای
whomp up
بسرعت تهیه کردن
triplicate
در سه نسخه تهیه کردن
harnessed
اشیاء تهیه کردن
fund
تهیه وجه کردن
get
تهیه کردن فهمیدن
preparations
تهیه کردن اتش
enable
تهیه کردن برای
conserves
کنسرو تهیه کردن
conserved
کنسرو تهیه کردن
bill
تهیه کردن صورتحساب
preparation
تهیه کردن اتش
gets
تهیه کردن فهمیدن
harness
اشیاء تهیه کردن
prearrange
قبلا تهیه کردن
quadruplicate
در چهارنسخه تهیه کردن
conserve
کنسرو تهیه کردن
getting
تهیه کردن فهمیدن
funded
تهیه وجه کردن
conserving
کنسرو تهیه کردن
to snap at an invitation
دعوتی را فورا پذیرفتن
I must leave at once.
باید فورا بروم.
Simultaneously. In a jiffy.
درآن واحد ( فورا")
scabble
زمخت وناصاف تهیه کردن
bossing
نقش برجسته تهیه کردن
to raise funds
تهیه وجه یاسرمایه کردن
bossed
نقش برجسته تهیه کردن
boss
نقش برجسته تهیه کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
handwrite
نسخه خطی تهیه کردن
financing
بودجه چیزی را تهیه کردن
financed
بودجه چیزی را تهیه کردن
bosses
نقش برجسته تهیه کردن
finance
بودجه چیزی را تهیه کردن
mush
حریره اردذرت تهیه کردن
drafted
تهیه کردن پیش نویس
drafts
تهیه کردن پیش نویس
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
circumstantiate
امارات لازمه را تهیه کردن
draft
تهیه کردن پیش نویس
to draw up
تهیه کردن درصف اوردن
finances
بودجه چیزی را تهیه کردن
aminister
تهیه کردن بکار بردن
get down to brass tacks
<idiom>
فورا شروع به تصمیم گیری
Call an ambulance quickly.
فورا یک آمبولانس خبر کنید.
Call a doctor quickly.
فورا پزشک خبر کنید.
financed
علم دارایی تهیه پول کردن
financing
علم دارایی تهیه پول کردن
finances
علم دارایی تهیه پول کردن
finance
علم دارایی تهیه پول کردن
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
munition
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
outlines
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
outlining
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
revictual
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
mekeready
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
mekeready
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
formulation
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
Can you serve me immediately?
آیا ممکن است غذایم را فورا بیاورید؟
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financing
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finances
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
finance
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financed
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
furnishing
مزین کردن تهیه کردن
make
تهیه کردن طرح کردن
To make reservations. To book seats.
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
to draw out
تهیه کردن طرح کردن
makes
تهیه کردن طرح کردن
put out
تهیه کردن اشفته کردن
furnishes
مزین کردن تهیه کردن
furnish
مزین کردن تهیه کردن
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
code
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
seating
تهیه جا
ministration
تهیه
supplying
تهیه
provision
تهیه
supplied
تهیه
housing
تهیه جا
off hand
بی تهیه
supply
تهیه
preparation
تهیه
counter preparation
ضد تهیه
purveyed
تهیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com