Dictiornary-Farsi | فوق العاده سفر هزینه سفر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
travel allowance	فوق العاده سفر هزینه سفر


Search result with all words

extra charge	هزینه فوق العاده
Other Matches

field allowance	فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
cost center	قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage	هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cost contract	قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing	قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
rewardable	فوق العاده
astounding <adj.>	فوق العاده
ripsnorting	فوق العاده
transnormal	فوق العاده
admirable <adj.>	خارق العاده
amazing <adj.>	خارق العاده
astonishing <adj.>	فوق العاده
amazing <adj.>	فوق العاده
admirable <adj.>	فوق العاده
wondrous <adj.>	خارق العاده
wonderful <adj.>	خارق العاده
stupendous <adj.>	خارق العاده
startling <adj.>	خارق العاده
prodigious <adj.>	خارق العاده
marvelous [American] <adj.>	خارق العاده
marvellous [British] <adj.>	خارق العاده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	خارق العاده
astounding <adj.>	خارق العاده
astonishing <adj.>	خارق العاده
inestimable	فوق العاده
remarkably	فوق العاده
terrific	فوق العاده
precious	فوق العاده
nonpar <adj.>	فوق العاده
nonpar <adj.>	خارق العاده
supernatural	فوق العاده
extraordinary	فوق العاده
fantastical	خارق العاده
singular	فوق العاده
singular	خارق العاده
phenomenally	خارق العاده
phenomenally	فوق العاده
reward	فوق العاده
rewarded	فوق العاده
rewards	فوق العاده
phenomenal	خارق العاده
phenomenal	فوق العاده
fantastic	خارق العاده
metaphsical	خارق العاده
allowance	فوق العاده
extra special	فوق العاده
wondrous <adj.>	فوق العاده
prodigious <adj.>	فوق العاده
wonderful <adj.>	فوق العاده
startling <adj.>	فوق العاده
marvelous [American] <adj.>	فوق العاده
strenuous	فوق العاده
stupendous <adj.>	فوق العاده
out of the ordinary	فوق العاده
marvellous [British] <adj.>	فوق العاده
allowances	فوق العاده
weird	خارق العاده
weirder	خارق العاده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	فوق العاده
weirdest	خارق العاده
envoy extraordiinary	نماینده فوق العاده
emergency loading	بارگذاری فوق العاده
emergency ration	جیره فوق العاده
envoy extraordiinary	فرستاده فوق العاده
unusually	بطور فوق العاده
flight pay	فوق العاده پرواز
rarely	بطور فوق العاده
ambasador extraordinary	سفیر فوق العاده
invaluable	فوق العاده گرانبها
extremely high	فوق العاده زیاد
extreme values	ارزشهای فوق العاده
wonderfully	عجیبانه فوق العاده
emolument	حق الزحمه فوق العاده
emoluments	حق الزحمه فوق العاده
overrider	حق دلالی فوق العاده
overactive	فوق العاده فعال
overhelming	زیاد فوق العاده
a terrific time	مدت فوق العاده
an outstanding time	مدت فوق العاده
special session	نشست فوق العاده
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
extraordinarily	بطور فوق العاده
wonderfully well	فوق العاده خوب
rarely beautiful	استثنائی یافوق العاده
extra	فوق العاده اضافی
jitters	عصبانیت فوق العاده
enormously	فوق العاده زیاد
freezing	فوق العاده سرد
thaumaturgy	کار خارق العاده
thaumaturgic	خارق العاده سحر
supersubtlety	فرافت فوق العاده
supersubtle	فوق العاده فریف
supersensitive	فوق العاده حساس
supernaturally	بطور خارق العاده
fitting allowance	فوق العاده مناسب
special session	جلسه فوق العاده
ripsnorter	چیز فوق العاده
monstrous cruelly	بیرحمی فوق العاده
combat pay	فوق العاده جنگی
combat pay	فوق العاده رزمی
breakneck	فوق العاده خطرناک
emergencies	فوق العاده اضطراری
emergency	فوق العاده اضطراری
ice cold	فوق العاده سرد
ice-cold	فوق العاده سرد
aviation pay	فوق العاده پرواز
extras	فوق العاده اضافی
extra-	فوق العاده اضافی
whizbang	ممتاز خارق العاده
whizzbang	ممتاز خارق العاده
extraordinary general meeting	مجمع عمومی فوق العاده
he is no grat shakes	انقدرهاخوب یافوق العاده نیست
forcemajeure	حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
thaumaturgic	مربوط به معجزه یا کارخارق العاده
ultrahigh frequency	فرکانس فوق العاده زیاد
undercool	فوق العاده سرد کردن
unco	غیر عادی خارق العاده
it is unusually large	فوق العاده بزرگ است
She eats extraordinary quantities.	او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
allowances	فوق العاده و هزینهء سفر
allowance	فوق العاده و هزینهء سفر
costs an arm and a leg <idiom>	[فوق العاده پرخرج یا گران]
emergence	امر فوق العاده و غیره منتظره
emergencies	امر فوق العاده و غیره منتظره
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
set the world on fire <idiom>	کاری فوق العاده انجام دادن
wonder worker	ادم خارق العاده و صاحب کرامت
emergency	امر فوق العاده و غیره منتظره
monstrously	بطور شگفت انگیز یا خارق العاده
hyperirritability	حساسیت واستعداد تحریک فوق العاده
base pay	حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
hyperphysical	خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
green thumb	استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
hypersensitive	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
daemon	خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
tear jerking	نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
superfluid	جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده
daimon	خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
worthy of remark	قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
tearjerker	نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
Ditterling	[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
bat allowance	فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
bat money	فوق العاده افسران بابت حمل ونقل بنه سفر
middleman	دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
middlemen	دستگاههای فرکانس خیلی بالا یا فوق العاده زیادمخصوص رهگیری هوایی
k ration	بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
thaumaturge	کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
supertropical bleach	نوعی ماده ضدعفونی فوق العاده قوی مخصوص مناطق حاره
drastic times call for drastic measures <idiom>	[زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
cost benefit ratio	هزینه
levied	هزینه
levies	هزینه
tolls	هزینه
cost expenditure	هزینه
levying	هزینه
out goings	هزینه
mise	هزینه
tabs	هزینه
overall cost	هزینه کل
outgo	هزینه
expenditure	هزینه
vouchers	هزینه
voucher	هزینه
tolling	هزینه
benefit cost analysis	هزینه
toll	هزینه
light expense	هزینه کم
tab	هزینه
total cost	هزینه کل
overhead expenses	به هزینه
at the expence of	به هزینه
at someone expense	به هزینه
expense	هزینه
cost	هزینه
outgoings	هزینه
disbursement	هزینه
charge	هزینه
eight bit system	کم هزینه
outgoing	هزینه
goings-on	هزینه ها
charges	هزینه
battels	هزینه
expenditures	هزینه ها
outlays	هزینه
outlay	هزینه
levy	هزینه
family expenditure	هزینه خانوار
extra cost	هزینه اضافی
maintenance cost	هزینه نگهداری
living expenses	هزینه زندگی
marketing cost	هزینه بازاریابی
labor cost	هزینه کار
nominal cost	هزینه اسمی
grant in aid	کمک هزینه
marginal cost	هزینه نهائی
margin cost	هزینه جنبی
at the expense of recovery	در هزینه های بازیابی