Dictiornary-Farsi | فوق العاده فریف | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
supersubtle	فوق العاده فریف


Other Matches

thick	طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker	طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest	طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
field allowance	فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
fined	فریف
finest	فریف
slender	فریف
chichi	فریف
delicate	فریف
fine	فریف
svelt	فریف
precieux	فریف
precieuse	فریف
pindling	فریف
subtile	فریف
minikin	فریف
mignon	فریف
elegant	فریف
svelte	فریف
tinnily	بطور فریف
elegant style	انشا فریف
elegant maners	اطوار فریف
hyperfine	فوق فریف
airy-fairy	فریف و لطیف
aesthetically	فریف طبع
aesthetic	فریف طبع
sheer	مستقیما فریف
in miniature	بطور فریف
fine adjustment	تنظیم فریف
lenis	رقیق فریف
wiredrawn	طویل و فریف
high grade zink	زینک فریف
fine structure	استخوانبندی فریف
fine structure	ساختار فریف
fine skill	مهارت فریف
fine boring	سوراخکاری فریف
superfine	بسیار فریف
quaint	خیلی فریف
floc	کلالهای ازرشتههای فریف
edition de luxe	چاپ فریف یا تجملی
davenport	یکنوع میزتحریر فریف
commercial light gage sheet	ورق فریف تجارتی
capillaries	فریف عروق شعریه
nobby	فریف خیلی شیک
serrulated	دارای دندانههای فریف
serrulate	دارای دندانههای فریف
finely	بطورعالی یا فریف یا ریز
finesse	ضربه فریف و ماهرانه
hyperfine structure	ساختار فوق فریف
sheer	پارچه فریف حریری
dainty	هر چیز فریف و عالی
fretsaw	اره فریف کاری
fine motor skills	مهارتهای حرکتی فریف
capillary	فریف عروق شعریه
fine miscle movement	حرکت فریف عضلانی
fimbrillate	دارای ریشه فریف
fine boring machine	دستگاه مته فریف
fret saw	اره فریف کاری
penicillate	دارای شبکه توری فریف
plumulate	دارای پرهای فریف و ریز
reticulated	دارای شبکه سه بعدی فریف
wire gauze	تور فریف سیم مانند
rugulose	دارای چینهای فریف وکوچک
curvacious	دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
cambric	نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
in petto	سری بصورت خیلی ریز و فریف
h.f.s	structure hyperfine ساختار فوق فریف
curvaceous	دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
wirespun	زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
close grain	دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
mignonette	یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
close grained	دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
mechlin	توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
diatomite	ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle	یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china	چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines	تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
inestimable	فوق العاده
nonpar <adj.>	فوق العاده
transnormal	فوق العاده
metaphsical	خارق العاده
ripsnorting	فوق العاده
out of the ordinary	فوق العاده
nonpar <adj.>	خارق العاده
rewardable	فوق العاده
prodigious <adj.>	فوق العاده
amazing <adj.>	فوق العاده
admirable <adj.>	فوق العاده
extraordinary	فوق العاده
phenomenal	فوق العاده
phenomenal	خارق العاده
phenomenally	فوق العاده
phenomenally	خارق العاده
fantastic	خارق العاده
wondrous <adj.>	خارق العاده
wonderful <adj.>	خارق العاده
stupendous <adj.>	خارق العاده
startling <adj.>	خارق العاده
astonishing <adj.>	فوق العاده
remarkably	فوق العاده
terrific	فوق العاده
marvelous [American] <adj.>	فوق العاده
marvellous [British] <adj.>	فوق العاده
startling <adj.>	فوق العاده
singular	فوق العاده
reward	فوق العاده
rewarded	فوق العاده
rewards	فوق العاده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	فوق العاده
astounding <adj.>	فوق العاده
stupendous <adj.>	فوق العاده
marvellous [British] <adj.>	خارق العاده
supernatural	فوق العاده
precious	فوق العاده
prodigious <adj.>	خارق العاده
fantastical	خارق العاده
extra special	فوق العاده
allowance	فوق العاده
singular	خارق العاده
wondrous <adj.>	فوق العاده
allowances	فوق العاده
wonderful <adj.>	فوق العاده
weirdest	خارق العاده
astounding <adj.>	خارق العاده
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	خارق العاده
weirder	خارق العاده
astonishing <adj.>	خارق العاده
amazing <adj.>	خارق العاده
admirable <adj.>	خارق العاده
weird	خارق العاده
strenuous	فوق العاده
marvelous [American] <adj.>	خارق العاده
a terrific time	مدت فوق العاده
wonderfully well	فوق العاده خوب
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
special session	نشست فوق العاده
an outstanding time	مدت فوق العاده
combat pay	فوق العاده جنگی
unusually	بطور فوق العاده
monstrous cruelly	بیرحمی فوق العاده
extraordinarily	بطور فوق العاده
emolument	حق الزحمه فوق العاده
overactive	فوق العاده فعال
overhelming	زیاد فوق العاده
overrider	حق دلالی فوق العاده
rarely beautiful	استثنائی یافوق العاده
ripsnorter	چیز فوق العاده
special session	جلسه فوق العاده
combat pay	فوق العاده رزمی
wonderfully	عجیبانه فوق العاده
rarely	بطور فوق العاده
emergency loading	بارگذاری فوق العاده
emergency ration	جیره فوق العاده
envoy extraordiinary	فرستاده فوق العاده
envoy extraordiinary	نماینده فوق العاده
extra charge	هزینه فوق العاده
aviation pay	فوق العاده پرواز
extreme values	ارزشهای فوق العاده
extremely high	فوق العاده زیاد
fitting allowance	فوق العاده مناسب
flight pay	فوق العاده پرواز
ambasador extraordinary	سفیر فوق العاده
extras	فوق العاده اضافی
extra-	فوق العاده اضافی
breakneck	فوق العاده خطرناک
ice-cold	فوق العاده سرد
ice cold	فوق العاده سرد
thaumaturgy	کار خارق العاده
emergency	فوق العاده اضطراری
emergencies	فوق العاده اضطراری
invaluable	فوق العاده گرانبها
whizbang	ممتاز خارق العاده
emoluments	حق الزحمه فوق العاده
whizzbang	ممتاز خارق العاده
jitters	عصبانیت فوق العاده
thaumaturgic	خارق العاده سحر
enormously	فوق العاده زیاد
freezing	فوق العاده سرد
supernaturally	بطور خارق العاده
supersensitive	فوق العاده حساس
extra	فوق العاده اضافی
supersubtlety	فرافت فوق العاده
She eats extraordinary quantities.	او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
ultrahigh frequency	فرکانس فوق العاده زیاد
unco	غیر عادی خارق العاده
undercool	فوق العاده سرد کردن
it is unusually large	فوق العاده بزرگ است
costs an arm and a leg <idiom>	[فوق العاده پرخرج یا گران]
thaumaturgic	مربوط به معجزه یا کارخارق العاده
extraordinary general meeting	مجمع عمومی فوق العاده
he is no grat shakes	انقدرهاخوب یافوق العاده نیست
allowance	فوق العاده و هزینهء سفر
forcemajeure	حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
allowances	فوق العاده و هزینهء سفر
crocus cloth	پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnails	نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail	نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
emergence	امر فوق العاده و غیره منتظره
supersensitive	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
monstrously	بطور شگفت انگیز یا خارق العاده