Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (11 milliseconds)
English	Persian
ad-lib	فیالبداهه گفتن
ad-libbed	فیالبداهه گفتن
ad-libbing	فیالبداهه گفتن
ad-libs	فیالبداهه گفتن
Other Matches
ad-libs	فیالبداهه
ad-libbing	فیالبداهه
ad-lib	فیالبداهه
ad-libbed	فیالبداهه
ad-libs	کلام فیالبداهه
ad-libbed	کلام فیالبداهه
ad-libbing	کلام فیالبداهه
ad-lib	کلام فیالبداهه
to answer in the a	اری گفتن بله گفتن
greeted	درود گفتن تبریک گفتن
greets	درود گفتن تبریک گفتن
greet	درود گفتن تبریک گفتن
sputter	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters	تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
pshaw	اه گفتن
saith	گفتن
say	گفتن
let (someone) know <idiom>	گفتن
let out <idiom>	گفتن
bubbled	گفتن
rehearsed	گفتن
rehearses	گفتن
bubble	گفتن
rehearsing	گفتن
utterance	گفتن
uttered	گفتن
utters	گفتن
to weep out	گفتن
to give utterance to	گفتن
vituperate	بد گفتن
to tell a story	گفتن
viyuperate	بد گفتن
utterances	گفتن
relates	گفتن
relate	گفتن
informs	گفتن
informing	گفتن
inform	گفتن
says	گفتن
rehearse	گفتن
utter	گفتن
bubbles	گفتن
mouthed	گفتن
get out	گفتن
mouths	گفتن
mouthing	گفتن
mouth	گفتن
adduse	گفتن
iteration	گفتن
tells	گفتن
telling-off	گفتن
tell	گفتن
bubbling	گفتن
to make a remark	سخن گفتن
to blunder out	بی فکرانه گفتن
to blunder out	جویده گفتن
to draw the long	اغراق گفتن
to draw the long bow	اغراق گفتن
to pile it on	اغراق گفتن
to throw the hatchet	اغراق گفتن
belie	دروغ گفتن
adulate	مدح گفتن
to bid welcome	خوشامد گفتن
commiserates	تسلیت گفتن بر
whiff	دروغ گفتن
call bad names	ناسزا گفتن
weasel	دروغ گفتن
weasels	دروغ گفتن
commiserated	تسلیت گفتن بر
commiserate	تسلیت گفتن بر
bootlick	تملق گفتن از
to a. oneself	سخن گفتن
avouch	اشکارا گفتن
to bellow forth	با نعره گفتن
to bellow out	بانعره گفتن
to bid a	بدرود گفتن
to bid a	وداع گفتن
allegorize	مثل گفتن
adduee	گفتن افهارنمودن
to pull	اغراق گفتن
to put it on	اغراق گفتن
extemporises	بالبداهه گفتن
extemporised	بالبداهه گفتن
abandons	ترک گفتن
abandoning	ترک گفتن
abandon	ترک گفتن
to spoke the t.	راست گفتن
to take the floor	سخن گفتن
to talk nonsense	مهمل گفتن
to talk nonsense	چرند گفتن
salutes	تهنیت گفتن
saluted	تهنیت گفتن
to talk tall	گزاف گفتن
applauds	افرین گفتن
applauding	افرین گفتن
extemporising	بالبداهه گفتن
extemporize	بالبداهه گفتن
to sigh out	با اه وحسرت گفتن
salute	تهنیت گفتن
to speak through one's nose	سخن گفتن
observing	گفتن برپاداشتن
observes	گفتن برپاداشتن
observed	گفتن برپاداشتن
observe	گفتن برپاداشتن
belying	دروغ گفتن
belies	دروغ گفتن
belied	دروغ گفتن
extemporizing	بالبداهه گفتن
extemporizes	بالبداهه گفتن
saluting	تهنیت گفتن
extemporized	بالبداهه گفتن
applauded	افرین گفتن
commiserating	تسلیت گفتن بر
giggling	سخن گفتن
communing	راز دل گفتن
pitch a yarn	قصه گفتن
rejoins	در پاسخ گفتن
rejoining	در پاسخ گفتن
rejoined	در پاسخ گفتن
rejoin	در پاسخ گفتن
mammer	بالکنت گفتن
rime	شعر گفتن
macarize	خوشابحال گفتن
say a word	سخن گفتن
to say a word	سخن گفتن
lay to	دروغ گفتن
scream	ناگهانی گفتن
pass a remark	سخنی گفتن
communes	راز دل گفتن
giggles	سخن گفتن
giggled	سخن گفتن
giggle	سخن گفتن
mant	با لکنت گفتن
misstate	غلط گفتن
nuncupate	زبانی گفتن
outvoice	بلندترسخن گفتن از
outvoice	موثرترسخن گفتن از
commune	راز دل گفتن
communed	راز دل گفتن
panegyrize	مدح گفتن
swears	ناسزا گفتن
swear	ناسزا گفتن
screamed	ناگهانی گفتن
screams	ناگهانی گفتن
speaks	سخن گفتن
speak	سخن گفتن
enounce	به صراحت گفتن
doxologize	ستایش گفتن
reviles	ناسزا گفتن
reviled	ناسزا گفتن
revile	ناسزا گفتن
tack tall	گزاف گفتن
take leave of	بدرود گفتن با
tallyho	اهای گفتن
interjects	بطورمعترضه گفتن
interjecting	بطورمعترضه گفتن
interjected	بطورمعترضه گفتن
sweet talk	تملق گفتن
speak the trurh	صادقانه گفتن
confide	محرمانه گفتن
confided	محرمانه گفتن
confides	محرمانه گفتن
lalophobia	گفتن هراسی
hyperbolize	اغراق گفتن
gnosticize	عرفان گفتن
fabulize	افسانه گفتن
twaddle	چرند گفتن
overstating	اغراق گفتن در
overstates	اغراق گفتن در
overstated	اغراق گفتن در
overstate	اغراق گفتن در
speak the trurh	راست گفتن
interject	بطورمعترضه گفتن
applaud	افرین گفتن
congratulate	شادباش گفتن
whined	باناله گفتن
whine	باناله گفتن
To speak the truth.	حقیقت را گفتن
To get someones goat To utter blasphemies .	کفر گفتن
come clean <idiom>	راست گفتن
crack a joke <idiom>	جوک گفتن
discourses	سخن گفتن
discourse	سخن گفتن
repeats	باز گفتن
repeats	دوباره گفتن
repeat	باز گفتن
repeat	دوباره گفتن
whines	باناله گفتن
whining	باناله گفتن
congratulate	تبریک گفتن
restating	باز گفتن
restates	باز گفتن
restated	باز گفتن
restate	باز گفتن
blaring	بافریاد گفتن
blares	بافریاد گفتن
blared	بافریاد گفتن
blare	بافریاد گفتن
jests	مزاح گفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com