English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
chain field فیلد اتصال
Other Matches
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
fields فیلد
fielded فیلد
field فیلد
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
field template الگوی فیلد
field definition تعریف فیلد
field name نام فیلد
card field فیلد کارت
repeating field فیلد مکرر
control field فیلد کنترل
field template قالب فیلد
calculated field فیلد محاسبه
data field فیلد داده ها
field privilege امتیاز فیلد
derived field فیلد مشتق
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
sort field فیلد مرتب سازی
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
fields تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
length تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
lengths تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
explicit reference خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
markers کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
fielding ترتیب محل دهی فیلد در یک رکورد و فایل
marker کد نشان دهنده انتهای یک فیلد و ابتدای بعدی
constant فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constants فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
addressing دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
fielded مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
fields مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
members 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
delimit فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
member 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
delimited فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimit فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimits فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimits فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimiting فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
delimiting فایلی که موضوع یا فیلد داده با کاما جدا شده اند
delimited فایل دادهای که هر فیلد آن با یک حرف خاص جدا شده است
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
leads قطب اتصال سیم اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
immediate دستیابی سریع به داده چرا که در فیلد آدرس دستور قرار دارد
minor sort key یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
four address instruction دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
relational database management system پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
major sort key یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
aggregates تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
aggregate تابع محاسباتی پایگاه داده که روی فیلد انتخاب شده هر رکورد پایگاه داده اجرا می شود
flag 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags 1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
contacted اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
contacts اتصال
butt joint اتصال لب به لب
attaches اتصال
attaching اتصال
concatenate اتصال
connect node کد اتصال
nexus اتصال
symphysis اتصال
conjuncture اتصال
butt joint riveting اتصال لب به لب
contact اتصال
jump joint اتصال لب به لب
incorporation اتصال
contacting اتصال
attach اتصال
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
suspensions اتصال
interconnection اتصال
hitch اتصال
hitched اتصال
hitches اتصال
hitching اتصال
scarf اتصال
clutch dog فک اتصال
bonding اتصال
union اتصال
unions اتصال
seam خط اتصال
seams خط اتصال
suspension اتصال
fitting اتصال
fusions اتصال
fusion اتصال
interconnetion اتصال
junctions اتصال
inosculation اتصال
colligation اتصال
continuity اتصال
joint اتصال
tie line خط اتصال
binding اتصال
coupling اتصال
coitus اتصال
connection اتصال
bounding اتصال
connexions اتصال
conjunctions اتصال
bindings اتصال
lap joint اتصال لب به لب
law of continvity اتصال
link اتصال
lead wire خط اتصال
tie down اتصال
juncture اتصال
network اتصال
abjoint بی اتصال
abutment اتصال
wiring اتصال
connection line خط اتصال
scarfs اتصال
v joint اتصال "وی "
cutter link اتصال
connectivity اتصال
networks اتصال
conjunction اتصال
connector اتصال
junction اتصال
gusset plate صفحه اتصال
interconnection اتصال میانی
interconnects اتصال دادن
junction box جعبه اتصال
haunched connection اتصال ماهیچهای
interconnects اتصال به یکدیگر
idle junction اتصال ازاد
coupling جفت اتصال
interconnects با هم اتصال دادن
copula وسیله اتصال
junction boxes جعبه اتصال
zig zag connection اتصال زیگزاگی
copulas وسیله اتصال
fitting joint اتصال مناسب
interconnected star اتصال زیگزاگی
flang joint اتصال لبه
jacks انبر اتصال
tapping اتصال وسط
jack انبر اتصال
accolades خط اتصال اکولاد
accolade خط اتصال اکولاد
tapped اتصال وسط
slings تسمه اتصال
slinging تسمه اتصال
grid terminal اتصال شبکه
receptacles سیم اتصال
receptacle سیم اتصال
flang joint اتصال سرلوله
sling تسمه اتصال
operated اتصال دادن
ground joint اتصال سنبادهای
tap اتصال وسط
ground conection اتصال زمین
floating فاقدوسیله اتصال
operate اتصال دادن
idle trunck خط اتصال ازاد
pendants طناب اتصال
finger joint اتصال انگشتی
pendant طناب اتصال
grid clip اتصال شبکه
grid cap اتصال شبکه
fusion cone مخروطی اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com