Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
newsreel
فیلم اخبار جاری روز
newsreels
فیلم اخبار جاری روز
Other Matches
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cassettes
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
cassette
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم
pancromic
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
reeled
قرقره فیلم حلقه فیلم
reels
قرقره فیلم حلقه فیلم
reeling
قرقره فیلم حلقه فیلم
reel
قرقره فیلم حلقه فیلم
collection activity
عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
filmstrip
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم
communication
اخبار
newsreader
اخبار
information
اخبار
traditions
اخبار
assertion
اخبار
news
اخبار
ruise
اخبار دروغ
electric bell
زنگ اخبار
annals
اخبار سال
shocker
اخبار موحش
buzzer
زنگ اخبار
shockers
اخبار موحش
life blood
جنبش بی اخبار
information processing
تقویم اخبار
buzzers
زنگ اخبار
broadcasts
پخش اخبار
broadcast
پخش اخبار
to break news
فاش کردن اخبار
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
newsman
خبرنگار گوینده اخبار
local
داخلی اخبار محلی
bell wire
سیم زنگ اخبار
newsy
دارای اخبار زیاد
bell transformer
ترانسفورماتور زنگ اخبار
newsmen
خبرنگار گوینده اخبار
bell ringing transformer
مبدل زنگ اخبار
action information center
مرکز اخبار تاکتیکی
locals
داخلی اخبار محلی
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
collection
جمع اوری اخبار
forebedement
اخبار قبلی پیشگویی
ponies
پرداختن خلاصه اخبار
push botton
دکمه زنگ اخبار
pony
پرداختن خلاصه اخبار
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
poney
پرداختن خلاصه اخبار
sound bow
کاسه زنگ اخبار
collections
جمع اوری اخبار
magneto bell
زنگ اخبار جریان متناوب
ring
احاطه کردن زنگ اخبار
collection agency
عامل جمع اوری اخبار
collection plan
طرح جمع اوری اخبار
monitoring
رله کردن اخبار و پیامها
evaluation
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations
ارزیابی کردن تقویم اخبار
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
collective
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
disseminate
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminates
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
syntheses
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
filmed
فیلم
film leader
فیلم
loads
فیلم
load
فیلم
film
فیلم
microfilms
میکرو فیلم
microfilming
ریز فیلم
microfilms
ریز فیلم
microfilming
میکرو فیلم
peepshow
فیلم شهوانی
peepshows
فیلم شهوانی
microfilmed
ریز فیلم
microfilm
میکرو فیلم
microfilm
ریز فیلم
film-strips
نوار فیلم
film-strip
نوار فیلم
film strip
نوار فیلم
film recorder
فیلم نگار
film recorder
ضباط فیلم
negative film
فیلم منفی
film
فیلم عکاسی
phonofilm
فیلم سخنگو
phonofilm
فیلم صدادار
picturize
فیلم برداشتن از
film
فیلم سینما
filmed
فیلم عکاسی
reversal film
فیلم معکوس
filmed
فیلم سینما
instruction film
فیلم درسی
instruction film
فیلم اموزشی
telefilm
فیلم تلویزیونی
x ray film
فیلم رونتگن
filmstrip
فیلم سینمایی
microfilmed
میکرو فیلم
talkie
فیلم ناطق
talkies
فیلم ناطق
moving picture
فیلم سینما
positive film
فیلم مثبت
acetate film
فیلم استاتی
advertising spot
فیلم تبلیغاتی
cinematograph
اپارات فیلم
filmy
فیلم مانند
filmiest
فیلم مانند
film reader
فیلم خوان
as good as a play
<idiom>
مثل فیلم
film developer
سازنده فیلم
filmier
فیلم مانند
magnetic film memory
حافظه با فیلم مغناطیسی
false colour
فیلم رنگی مصنوعی
film badge
برگ شناسایی فیلم
camera magazine
کاست فیلم دوربین
magnetic film storage
ذخیره فیلم مغناطیسی
magnetic thin film
فیلم نازک مغناطیسی
cinematograph
دوبین فیلم برداری
playoff
نشان دادن فیلم
film advance mode
دکمه رد کردن فیلم
playoffs
نشان دادن فیلم
magnetic film
لایه فیلم مغناطیسی
rerun
نمایش مجدد فیلم
fast-forward
جلو زدن فیلم
dubs
فیلم را دوبله کردن
dub
فیلم را دوبله کردن
Make three copies of each film.
از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
talkie
صنعت فیلم ناطق
geneva stop
سیستم نگهدارنده فیلم
filmstrip
فیلم عکاسی 53 میلمتری
Color films(T. V).
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
image format
اندازه فیلم عکاسی
talkies
صنعت فیلم ناطق
scenario
متن فیلم سینمایی
metol
دوای فهور فیلم
technicolour
روش فیلم رنگی
dubbed
فیلم را دوبله کردن
sneak preview
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
sneak previews
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
film
تاری چشم فیلم برداشتن از
horse opera
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی
filmed
تاری چشم فیلم برداشتن از
spaghetti westerns
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
scenarios
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
spaghetti western
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی
scenario
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی
It was a sI'lly boring film (movie).
فیلم لوس وخنکی بود
semidocumentary
فیلم سینمایی نیمه مستند
magnetic thin film memory
حافظه فیلم نازک مغناطیسی
exposure adjustment knob
دکمه نمایش تعداد فیلم
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
protection
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
She portrays a dancer in the film.
او
[زن]
نقش یک رقاص
[زن]
را در فیلم بازی می کند.
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
smash hit
<idiom>
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
going
جاری
running
جاری
current cell
سل جاری
currents
جاری
gushing
جاری
actuals
جاری
present-day
جاری
sister in law
جاری
interfluent
در هم جاری
interfluous
در هم جاری
groovy
جاری
sluicy
جاری
current
جاری
running water
اب جاری
volant
جاری
pourer
جاری
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
prescore
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
It was filmed on location.
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده
lithography
کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
unwatchable
[film, TV]
<adj.>
ارزش دیدن نداشته باشد
[فیلم یا تلویزیون]
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
current liabilites
بدهیهای جاری
current income
درامد جاری
current liabilities
بدهیهای جاری
current instruction
دستورالعمل جاری
current budget
بودجه جاری
current cell indicator
نشانگر سل جاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com